- فلخوده
- پنبۀ زده شده و پاک شده،
برای مثال موی زیر بغلش گشته دراز / وز قفا موی پاک فلخوده (طیان- مجمع الفرس - فلخوده)
معنی فلخوده - جستجوی لغت در جدول جو
- فلخوده
- پنبه ای که دانه های آن را جدا کرده باشند، هر چیز که آن را از غل و غش پاک کرده باشند
- فلخوده ((فَ دِ))
- فلخیده، پنبه زده شده و پاک شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پنبه زنی، جدا کردن پنبه از پنبه دانه، فرخمیدن، حلّاجی، فلخمیدن، حلاجت، فاخیدن، بخیدن
پنبه ای که دانه های آن را جدا کرده باشند، هر چیز که آن را از غل و غش پاک کرده باشند
پنبه دانه را از پنبه جدا کردن
پنبه دانه ای که از پنبه جدا کرده باشند
مورد نظر، مد نظر
آنچه دل آرزو کند
مستهلک
تبریک، مبارک
گفته شده، حکم، دستور، امر
مبارک، میمون، خجسته، خوشبخت
ازهم جداشده، پنبۀ حلاجی شده
دل خواسته، آنچه بر وفق آرزو و مراد و خواهش دل باشد
پالوده، صاف شده، پاکیزه شده، پاک شده از آلودگی، فالوذج
سفال سازی
پالوده
امر شده حکم شده فرمان داده شده، گفته شده. یا به فرموده. بدستور بفرمان حسب الامر
ساییده، کهنه کرده، پوسیده، زدوده، محو کرده، کاسته کم کرده، پایمال گردیده، آزار رسیده آزرده
میمون، مبارک، همایون، مبارکی، خجستگی، میمنت
پنبه دانه را از پنبه جدا کردن
کهنه و پوسیده، نابود شده، کنایه از خسته و ناتوان، کنایه از سال خورده، کنایه از کاهش یافته
Arbitrarily
Fermented
Decrepit, Frayed, Haggard, Shabby, Worn, Worn Down, Worn Out
fermentado
decrépito, desfiado, demacrado, surrado, gasto, esgotado
произвольно
ферментированный