جدول جو
جدول جو

معنی فلخودن

فلخودن((فَ دَ))
فلخیدن، پنبه دانه را از پنبه جدا کردن
تصویری از فلخودن
تصویر فلخودن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فلخودن

فلخودن

فلخودن
پَنبِه زَنی، جدا کردن پنبه از پنبه دانه، فَرخَمیدَن، حَلّاجی، فَلخَمیدَن، حِلاجَت، فاخیدَن، بَخیدَن
فلخودن
فرهنگ فارسی عمید

فلخودن

فلخودن
پنبه دانه از پنبه بیرون کردن. (برهان). فلخیدن. فلخمیدن. رجوع به این کلمات شود
لغت نامه دهخدا

فلخوده

فلخوده
پنبۀ زده شده و پاک شده، برای مِثال موی زیر بغلش گشته دراز / وز قفا موی پاک فلخوده (طیان- مجمع الفرس - فلخوده)
فلخوده
فرهنگ فارسی عمید

فلخوده

فلخوده
پنبه ای که دانه های آن را جدا کرده باشند، هر چیز که آن را از غل و غش پاک کرده باشند
فرهنگ لغت هوشیار

فلخیدن

فلخیدن
پنبه دانه از پنبه برآوردن. (برهان). فلخودن. (فرهنگ فارسی معین) ، پنبه زدن و حلاجی کردن. (برهان)
لغت نامه دهخدا

فلخوده

فلخوده
هر چیز را گویند که آن را از غل و غش پاک و پاکیزه ساخته باشند عموماً، و پنبه ای را که از پنبه دانه جدا کرده باشند خصوصاً. (برهان). پنبه ای که دانه های آن را جدا کرده باشند، و توسعاً هر چیز که آن را از غل و غش پاک کرده باشند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به فلخمیده و فلخیده شود
لغت نامه دهخدا