- فلح
- شکافتن، شخم زدن، فریفتن، دغایی، لب کلفتی
معنی فلح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رستگار تر رستگارتر
رستگار، پیروز رستگار شونده، پیروز شونده، رستگار، پیروز، جمع مفلحین
رستگار، پیروز
لب گرده ای زن
سپهر
پیکان
توپال
گشایش، پیروزی
غوره خرما غسا، غژب (دانه ای انگور)
نیک رو نیک رونده اسپ، جمع دلوح، ابرهای زایا
آشتی، سازش
چشیدن
اسباب و آلات جنگ
برا شدن، جمع شلحاء، تیغ های تیز
اصرار و الحاح کننده
رستگاری، پیروزی، نجات، صلاح حال
دست کشیدن از جنگ با عقد قرارداد،
در علم حقوق عقدی که در آن کسی ملکی، مالی یا حقی از خود را به دیگری واگذار می کند و می بخشد،
دعوایی را با قرار و پیمانی بین خود حل و فصل کردن، آشتی، سازش
صلح کردن: آشتی کردن، سازش کردن
صلح کل: مصالحۀ کامل، آشتی و سازش با پیروان مذاهب مختلف، سازگاری با دوست و دشمن،برای مثال عارفان، صائب ز سعد و نحس انجم فارغند / صلح کل با ثابت و سیار گردون کرده اند (صائب - ۷۲۹)
در علم حقوق عقدی که در آن کسی ملکی، مالی یا حقی از خود را به دیگری واگذار می کند و می بخشد،
دعوایی را با قرار و پیمانی بین خود حل و فصل کردن، آشتی، سازش
صلح کردن: آشتی کردن، سازش کردن
صلح کل: مصالحۀ کامل، آشتی و سازش با پیروان مذاهب مختلف، سازگاری با دوست و دشمن،
ویژگی جنس نر از هر حیوانی، کنایه از دانا، خردمند
فحول شعرا: کنایه از شاعران چیره دستی که هنگام معارضه با شاعران دیگر، چیره می شوند
فحول شعرا: کنایه از شاعران چیره دستی که هنگام معارضه با شاعران دیگر، چیره می شوند
شاد شدن، شادمان شدن، شادی، شادمانی، سرور
کشتی، از وسایل نقلیه ای که روی آب حرکت می کند، به انواع مختلف بزرگ، کوچک، جنگی و مسافربری، کشتی نوح مثلاً وسیلۀ نجات دراصل نام کشتی بزرگی است که نوح پیغمبر ساخت و در طوفان عظیمی که رخ داد با آن جمعی از مردم و جانوران را نجات داد
نمک، جسمی سفید رنگ، بلوری، شورمزه و محلول در آب که در اغذیه می ریزند و با بسیاری از خوراکی ها خورده می شود که از آب دریا و از معدن به دست می آید، کلرور سدیم، نمک طعام
دمیدن، وزیدن باد، پف کردن و باد کردن در چیزی، روییدن و سر از خاک درآوردن گیاه، طلوع کردن، سر زدن آفتاب، پدیدار گشتن، خروشیدن، خود را پرباد کردن
گشودن، باز کردن، پیروز شدن، گشودن شهری و گرفتن آن، گشایش، پیروزی،
چهل و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۲۹ آیه
فتح باب: گشودن در، کنایه از شروع کار، در علم نجوم کنایه از اتصال دو ستاره به گونه ای که خانه های آن ها مقابل هم باشد و این حالت را نشانۀ نزول باران یا برف می دانستند
فتح کردن: گشادن، گشودن، پیروز شدن بر دشمن، تسخیر کردن
چهل و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۲۹ آیه
فتح باب: گشودن در، کنایه از شروع کار، در علم نجوم کنایه از اتصال دو ستاره به گونه ای که خانه های آن ها مقابل هم باشد و این حالت را نشانۀ نزول باران یا برف می دانستند
فتح کردن: گشادن، گشودن، پیروز شدن بر دشمن، تسخیر کردن
سپیدۀ صبح، صد و سیزدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵ آیه، قل اعوذ
پولک
سکه ای رایج در بعضی کشورهای عربی مانند عراق
پول فلزی بسیار کم ارزش، سکۀ کم بها، پول خرد کم ارزش، پرپره، پاپاسی، پول سیاه، پشیز
سکه ای رایج در بعضی کشورهای عربی مانند عراق
پول فلزی بسیار کم ارزش، سکۀ کم بها، پول خرد کم ارزش، پرپره، پاپاسی، پول سیاه، پشیز
آشتی، سازش نیکوکار، صالح
شکوفه خرما
گشادن، فیروزی و گشایش
هر حیوان نر
شادمانی نمودن، سرور، طرب و شوخی