معنی فلح فلح (ذَ ذَ حَ) شکافتن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، شکافتن زمین را جهت کشت کاری، فریفتن، بد سگالیدن. (منتهی الارب) ، دغلی نمودن، کاستن در حق خرید و فروخت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فلاحت شود لغت نامه دهخدا