جدول جو
جدول جو

معنی فلح

فلح
(ذَ ذَ حَ)
شکافتن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، شکافتن زمین را جهت کشت کاری، فریفتن، بد سگالیدن. (منتهی الارب) ، دغلی نمودن، کاستن در حق خرید و فروخت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فلاحت شود
لغت نامه دهخدا