آلت سنگ اندازی که از رسن دوتاه (پشمی یا ابریشمی) سازند و بدان سنگ اندازند. توضیح بعض استادان فلاخن را با من و گلشن قافیه کرده اند ازینرو بعضی فلاخن بضم خای معجمه - که مشهور است - خطا دانسته اند
آلت سنگ اندازی که از رسن دوتاه (پشمی یا ابریشمی) سازند و بدان سنگ اندازند. توضیح بعض استادان فلاخن را با من و گلشن قافیه کرده اند ازینرو بعضی فلاخن بضم خای معجمه - که مشهور است - خطا دانسته اند
پناه، زینهار، کلمه ای که هنگام ترس و وحشت و احساس خطر برای پناه جویی و کمک خواستن به کار برده می شود، برای مثال به کمندی درم که ممکن نیست / رستگاری به الامان گفتن (سعدی۲ - ۵۳۶)
پناه، زینهار، کلمه ای که هنگام ترس و وحشت و احساس خطر برای پناه جویی و کمک خواستن به کار برده می شود، برای مِثال به کمندی درم که ممکن نیست / رستگاری به الامان گفتن (سعدی۲ - ۵۳۶)
آلتی ساخته شده از دو ریسمان که با آن سنگ پرتاب می کردند، بلخم، پلخم، پلخمان، دستاسنگ، غوت، فلخمان، فلماخن، فلا سنگ، قلاب سنگ، قلاسنگ، قلما سنگ، کلما سنگ، کلا سنگ، دست سنگ، قلبا سنگ، مشت سنگ، مشتاسنگ برای مثال گر کس بودی که زی توام بفکندی / خویشتن اندر نهادمی به فلاخن (ابوشکور - ۸۹)، نخستین خواست ز استادان یک فن / که کردند از برایش یک فلاخن (جامی5 - ۱۰۸)
آلتی ساخته شده از دو ریسمان که با آن سنگ پرتاب می کردند، بلخم، پلخم، پلخمان، دستاسنگ، غوت، فلخمان، فلماخن، فلا سنگ، قلاب سنگ، قلاسنگ، قلما سنگ، کلما سنگ، کلا سنگ، دست سنگ، قلبا سنگ، مشت سنگ، مشتاسنگ برای مِثال گر کس بودی که زی توام بفکندی / خویشتن اندر نهادمی به فلاخن (ابوشکور - ۸۹)، نخستین خواست ز استادان یک فن / که کردند از برایش یک فلاخن (جامی5 - ۱۰۸)
فلاخان. فلخم. فلخمان. فلخمه. فلماخن. پلخم. پلخمان. آلت سنگ اندازی که از رسن دوتاه - پشمی یا ابریشمی - سازند و بدان سنگ اندازند. بعض استادان فلاخن را با ’من’ و ’گلشن’ قافیه کرده اند، ازاین رو بعضی فلاخن - به ضم خای معجمه - را که مشهور است خطا دانسته اند. (فرهنگ فارسی معین). قلاب سنگ. قلماسنگ. سنگ قلاب. (یادداشت مؤلف) : گر کس بودی که زی توام بفکندی خویشتن اندر نهادمی به فلاخن. رودکی یا بوشکور. بالخاصه کنون کز قبل راندن درویش بر بام شود هر کس با سنگ و فلاخن. خسروانی. بنات النعش گرد او همی گشت چو اندر دست مرد چپ فلاخن. منوچهری. مردم غوری... به فلاخن سنگ می انداختند. (تاریخ بیهقی). به سند انداخت گاهم، گه به مغرب چنین هرگز ندیدستم فلاخن. ناصرخسرو. راست چگونه شودت کار چو گردون راست نهاده ست بر تو سنگ فلاخن. ناصرخسرو. گفت به چه سلاح با من جنگ کنی، فلاخنی داشت از میان برداشت. (قصص الانبیاء). دشمن گر آستین گل افشاندت به روی از تیر چرخ و سنگ فلاخن بتر بود. سعدی
فلاخان. فلخم. فلخمان. فلخمه. فلماخن. پلخم. پلخمان. آلت سنگ اندازی که از رسن دوتاه - پشمی یا ابریشمی - سازند و بدان سنگ اندازند. بعض استادان فلاخن را با ’من’ و ’گلشن’ قافیه کرده اند، ازاین رو بعضی فلاخُن - به ضم خای معجمه - را که مشهور است خطا دانسته اند. (فرهنگ فارسی معین). قلاب سنگ. قلماسنگ. سنگ قلاب. (یادداشت مؤلف) : گر کس بودی که زی تواَم بفکندی خویشتن اندر نهادمی به فلاخن. رودکی یا بوشکور. بالخاصه کنون کز قبل راندن درویش بر بام شود هر کس با سنگ و فلاخن. خسروانی. بنات النعش گرد او همی گشت چو اندر دست مرد چپ فلاخن. منوچهری. مردم غوری... به فلاخن سنگ می انداختند. (تاریخ بیهقی). به سند انداخت گاهم، گه به مغرب چنین هرگز ندیدستم فلاخن. ناصرخسرو. راست چگونه شَوَدْت کار چو گردون راست نهاده ست بر تو سنگ فلاخن. ناصرخسرو. گفت به چه سلاح با من جنگ کنی، فلاخنی داشت از میان برداشت. (قصص الانبیاء). دشمن گر آستین گل افشاندت به روی از تیر چرخ و سنگ فلاخن بتر بود. سعدی
پناه زینهار به دادم برس به فریادم برس زینهارخ پناه (کلمه ای که وقت نزول حوادث گویند) : (هرلحظه ها تفی بتو آواز میدهد کاین دامگه نه جای امانست الامان) (خاقانی) یاالامان گفتن، کلمه (الامان) را بر زبان راندن زینهار خواستن: بکمندی درم که ممکن نیست رستگاری بالامان گفتن، (سعدی) پناه، هنگام ترس و وحشت و تسلیم گفته میشود
پناه زینهار به دادم برس به فریادم برس زینهارخ پناه (کلمه ای که وقت نزول حوادث گویند) : (هرلحظه ها تفی بتو آواز میدهد کاین دامگه نه جای امانست الامان) (خاقانی) یاالامان گفتن، کلمه (الامان) را بر زبان راندن زینهار خواستن: بکمندی درم که ممکن نیست رستگاری بالامان گفتن، (سعدی) پناه، هنگام ترس و وحشت و تسلیم گفته میشود
آلت سنگ اندازی که از رسن دوتاه (پشمی یا ابریشمی) سازند و بدان سنگ اندازند. توضیح بعض استادان فلاخن را با من و گلشن قافیه کرده اند ازینرو بعضی فلاخن بضم خای معجمه - که مشهور است - خطا دانسته اند
آلت سنگ اندازی که از رسن دوتاه (پشمی یا ابریشمی) سازند و بدان سنگ اندازند. توضیح بعض استادان فلاخن را با من و گلشن قافیه کرده اند ازینرو بعضی فلاخن بضم خای معجمه - که مشهور است - خطا دانسته اند