جدول جو
جدول جو

معنی فقعه - جستجوی لغت در جدول جو

فقعه
(فِ قَ)
جمع واژۀ فقع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فقع شود
لغت نامه دهخدا
فقعه
(فَ عَ)
به عربی گل زرد را نامند و محتمل است که فقحه بوده باشد به حاء مهمله که ورد اصفر است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وقعه
تصویر وقعه
واقعه، حادثه، کارزار، جنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فقره
تصویر فقره
واحد شمارش یک عمل، رویداد، موضوع یا امثال آن، مرتبه، دفعه، بند، ماده، موضوع، در پزشکی هر یک از مهره های ستون فقرات، مهرۀ پشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
عالم به احکام شرع، متخصص در علم فقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رقعه
تصویر رقعه
نامۀ کوچک، نوشتۀ کوتاه، وصله ای که به لباس می دوزند، صفحۀ شطرنج یا نرد، قطعه ای از چیزی که بر آن می نوشتند مانند پوست، کاغذ یا پارچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بقعه
تصویر بقعه
بنایی که بر بالای آرامگاه ائمه و بزرگان ساخته می شود، ناحیه، خانه، خانقاه، صومعه
فرهنگ فارسی عمید
(مُ فَقْ قِ عَ)
مرغی است سیاه سپیدبن دم. (منتهی الارب). مرغی سیاه که بن دنب وی سپید باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فقوه
تصویر فقوه
سوفار سوفار تیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقعه
تصویر وقعه
وقعت و وقعه در فارسی پیکار کارزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوعه
تصویر فوعه
بوی خوش، تیزی زهر، زهر آگینی، آغاز آغاز جوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقاه
تصویر فقاه
دانایی جستار دینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقحه
تصویر فقحه
بنکون سوراخ کون، شکوفه، پنجه پنجه دست، کمر بند هنج (حج)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقمه
تصویر فقمه
لاتینی تازی گشته خوک آبی گربه دریایی چانه کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقره
تصویر فقره
مهره پشت را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقهه
تصویر فقهه
اسبن گردن، باد ماهی از ماهیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
دانا، دانشمند، دریابنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فزعه
تصویر فزعه
بز دل هراسیده سهمناک هراسنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فجعه
تصویر فجعه
دردمندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاقعه
تصویر فاقعه
پتیار سختی سختی بلا، جمع فواقع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقعه
تصویر رقعه
نوشته، نامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقعه
تصویر بقعه
جای پست گودالی که آب در آن جمع گردد، پاره ای زمین
فرهنگ لغت هوشیار
((هَ عَ))
نام منزل پنجم از منازل ماه که سه ستاره ریز است در بالای صورت فلکی جوزا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فقره
تصویر فقره
((فِ قْ رَ))
مهره پشت، هر یک از مهره های ستون فقرات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
((فَ))
عالم به احکام شرع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاقعه
تصویر فاقعه
((ق عَ یا ع))
سختی، بلا، جمع فواقع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رقعه
تصویر رقعه
((رُ عِ یا عَ))
تکه، قطعه، پینه که به جامه دوزند، وصله، قطعه کاغذی که روی آن نویسند، نامه، مکتوب، جمع رقاع و رقع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بقعه
تصویر بقعه
((بُ عِ))
قطعه ای از زمین، بنا، زیارتگاه، مزار ائمه و بزرگان دین، جای، مقام، جمع بقاع، بقع، اتاقکی که بر روی گور اولیا و قدیسان می سازند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
دین شناس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
Jurist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
jurista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
юрист
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
Jurist
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
prawnik
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
юрист
دیکشنری فارسی به اوکراینی