جدول جو
جدول جو

معنی فغیازی - جستجوی لغت در جدول جو

فغیازی(فَغْ)
مرکّب از: فغیاز + یاء نسبت، (حاشیۀ برهان چ معین)، مژدگانی، شاگردانه. به معنی شاگردانه بطریق مجاز است. (برهان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بغیاز
تصویر بغیاز
شاگردانه، انعام و پولی که علاوه بر اجرت به شاگرد داده می شود، دستاران، درستاران، میلاویه، فغیاز، برمغاز
مژده، نوید
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، داد و دهش، عطیّه، عتق، بذل، فغیاز، اعطا، دهشت، داشن، جود، برمغاز، احسان، جدوا، داشات، صفد، سماحت، داشاد، منحت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فیافی
تصویر فیافی
فیفاها، زمین ها و جاهای فراخ و هموار، بیابانهای بی آب، جمع واژۀ فیفا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فغیاز
تصویر فغیاز
شاگردانه، انعام و پولی که علاوه بر اجرت به شاگرد داده می شود، بغیاز، دستاران، برمغاز، درستاران، میلاویه برای مثال به هر طریق که خواهی همیشه مال دهد / به بخشش و به صله، خیر و صدقه و فغیاز (ابوالعباس- صحاح الفرس - فغیاز)
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، عتق، داشات، سماحت، عطیّه، برمغاز، دهشت، منحت، جدوا، بذل، اعطا، داد و دهش، صفد، احسان، جود، داشن، بغیاز، داشاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغازی
تصویر مغازی
مغزاها، مقصودها، مراد ها، مربوط به مغز ها، باریکه های از پارچه که در کناره های یخه یا سر آستین یا میان دو لبه های دوختنی بگذارند ها و بدوزند، جمع واژۀ مغزا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایازی
تصویر ایازی
نقاب سیاه که زنان بالای پیشانی یا روی صورت خود بیندازند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیازی
تصویر پیازی
آلوده به پیاز یا بوی پیاز، به رنگ پوست پیاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غمازی
تصویر غمازی
غماز بودن، سخن چینی، برای مثال میسرت نشود سرّ عشق پوشیدن / که عاقبت بکند آب دیده غمازی (سعدی۲ - ۵۱۸)، ناز و عشوه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیابی
تصویر غیابی
بدون حضور فرد موردنظر مثلاً حکم غیابی، در غیبت فرد مورد نظر مثلاً غیابی طلاق گرفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیازی
تصویر نیازی
نیازمند، کنایه از عاشق
فرهنگ فارسی عمید
(فِرْ)
منسوب به فریان که نام جد خاندانی است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(فَرْ)
فاریابی. (از سمعانی). رجوع به فاریابی شود
لغت نامه دهخدا
(فَرْ)
مظلوم و دادخواه. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(فَرْ)
وراقی بودکه در نیمۀ اول قرن چهارم هجری میزیسته و کتابت قرآن نیز میکرده است. (یادداشت مؤلف از ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
منسوب به فغدیز که از قرای بخاراست. (سمعانی). فغاندیزی. رجوع به فغاندیزی شود
لغت نامه دهخدا
(فَغْ)
عطا و بخشش. (ازبرهان). بغیاز. (حاشیۀ برهان چ معین) :
چو عقب بخشدی گزیت ببخش
هم بده شعر بنده را فغیاز.
ابوالعباس.
، به معنی شاگردانه هم هست و آن زری باشد که بعد از اجرت استاد بطریق انعام بشاگرد دهند، به معنی مژده و نوید هم آمده. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(طُغْ)
به زیادت یا در آخر لفظ طغیان ظاهراً درست نباشد چرا که طغیان خود مصدر است حاجت به یاء مصدری ندارد مگر آنکه گوئیم معمول فارسیان است که در آخر بعض مصادر یاء مصدری زاید کنند چنانچه فضول و فضولی و خلاص و خلاصی و سلامت و سلامتی. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نوید و مژدگانی را گویند. (برهان) (از ناظم الاطباء). مژدگانی. (رشیدی) (لغت فرس اسدی) (جهانگیری). مژدگانی باشد و فغیازی تبدیل آن است. (آنندراج) (انجمن آرا). فغیازی. (آنندراج). بغیاذی. فغیاذی.
لغت نامه دهخدا
سوزش و درد باشد و آنرا بعربی جوی خوانند، (برهان)، و بعض لغت نویسان این بیت را شاهد آورده اند:
دور بادا شده از خانه و کاشانۀ تو
بوی حنّا و خضاب و زنخ پایازی،
سوزنی،
سوزنی در قصیده ای که شروع آن جدّ است و در مدح دهقان غازی نامی گفته است در آخر قصیده گوید:
هیچ شعری نبود اندر شعر خوش من
کاندر او طیبتکی نبود و زیج و بازی
گرچه با نازی امامیست بهمسایگیت
تو ز خوش صحبتیش با طرب و با نازی
دور بادا شده از خانه و کاشانۀ تو
بوی حنّا و خضاب زنخ بانازی،
و بر حسب اغلب احتمالات با نازی یا چیزی شبیه به آن نسبت این امام است و سوزنی بمزاح دوری او را و بوی حنّا و خضاب زنخ او را از خانه ممدوح از خدا به دعا میخواهد
لغت نامه دهخدا
(فَ دِ)
منسوب به فغیدز که محله ای است به سمرقند. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(فِتْ)
منسوب به فتیان که قبیله ای است. (از سمعانی). رجوع به فتیان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فقیاز
تصویر فقیاز
پارسی است فغیاز بغیاز شاگردانه بخشش مژدگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرازی
تصویر فرازی
بلندی سربالایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمازی
تصویر غمازی
سخن چینی غمز نمیمه
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده ونیک در نوبد اندایی منسوب به غیاب آنچه در غیاب کسی گویند یا انجام دهند مقابل حضوری یا حکم غیابی. حکمی است درباره یکی از اصحاب دعوی که در جلسه دادرسی حاضر نشده و لایحه نفرستاده و حضور خود را ساقط نکرده باشد صادر شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرایازی
تصویر فرایازی
تصاعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طغیانی
تصویر طغیانی
سرکش نافرمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریادی
تصویر فریادی
منسوب به فریاد، فریاد خوان
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به پیاز. آلوده به پیاز، برنگ پوست پیاز سرخ پیازکی. یا لعل پیازی. لعل پیازکی: دریا گند نارنگ از تیغ شاه گلگون لعل پیازی از خون یک یک پشیز والش. (خاقانی)، نوعی از گرز پیازک، جگر و شش گوسفند که با پیاز سرخ کنند و خورند. یا پوست پیازی. ورقه نازک روی پیاز، سخت بی دوام و نازک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایازی
تصویر ایازی
نقاب سیاهی که زنان بدان صورت خود را پوشانند
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به آغاز ابتدایی بدوی، جانور و گیاه تک یاخته، جمع آغازیان موجوداتی که دارای یک یاخته هستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغیاز
تصویر بغیاز
بخشش، انعام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغیازی
تصویر بغیازی
شاگردانه، مژدگانی نوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغازی
تصویر مغازی
جمع مغزی، دینرزم ها، جنگ ها، رزمنامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرایازی
تصویر فرایازی
تصاعد
فرهنگ واژه فارسی سره