- فسردن
- منجمد شدن، یخ بستن، پژمرده شدن، خاموش شدن
معنی فسردن - جستجوی لغت در جدول جو
- فسردن
- منجمد گردیدن، بسته شدن
- فسردن ((فَ یا فُ یا فِ سُ دَ))
- افسردن، یخ بستن، پژمردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرد شدن، یخ بستن، منجمد گردیدن، بربسته شدن
پژمرده شدن، دلسرد شدن، اندوهگین شدن، یخ بستن، منجمد شدن
راه رفتن طی کردن نوردیدن، پایمال کردن
دریدن، پاره کردن، شکافتن، برای مثال خود برآورد و باز ویران کرد / خود ترازید و باز خود بفترد (خسروی - لغت نامه - فتردن) ، پراکنده کردن
فشار دادن، آب یا شیرۀ چیزی را با فشار گرفتن، افشره گرفتن، افشردن، فشاردن، افشاردن
افسرده، منجمد، یخ بسته، غمگین، کنایه از بی طراوت، پژمرده
از جای کندن، ریختن افشاندن، دریدن شکافتن، جدا کردن، پریشان کردن پراکنده کردن
فشار دادن
افسرده
Crush, Squeeze
esmagar, apertar
раздавливать , сжать
zerquetschen, drücken
miażdżyć, ściskać
розчавити , здавлювати
aplastar, apretar
écraser, serrer
schiacciare, stringere
verpletteren, knijpen
कुचलना , दबाना
menghancurkan, memeras
سحق , ضغط
압박하다 , 압축하다
למחוץ , ללחוץ
压碎 , 挤压
ezmek, sıkmak
kusaga, kushinikiza
บีบ , บีบ