- فسحت
- فراخی، گشادگی، کنایه از بی حدونهایت بودن، بسیاری، کنایه از شادی، مسرت، گشایش خاطر، کنایه از مجال، فرصت
معنی فسحت - جستجوی لغت در جدول جو
- فسحت
- گشادگی فراخی مکان، گنجایش وسعت
- فسحت ((فُ حَ))
- گشادگی، فراخی، گنجایش، وسعت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مسرت، شادی، شادمانی، مژدگانی
فراخ شدن، فراخ گشتن مکان، فراخی، وسعت
فراخی
شادی، مسرت
فسحت در فارسی گشادگی دلبازی، گنجایش
از بیخ بر کنده، داراک برده
کهنه جامه، برده شده دارایی، سجن سرمای سخت از بیخ کندن برکندن، ناروا کرد، بر گرفتن گوشت از استخوان ناروا پلید، پیشه ننگین
جای فراخ، بیابان وسیع