جدول جو
جدول جو

معنی فزون - جستجوی لغت در جدول جو

فزون
زاید
تصویری از فزون
تصویر فزون
فرهنگ واژه فارسی سره
فزون
افزون، بیش، بیشتر، افزاینده، پسوند متصل به واژه به معنای بیشترشونده مثلاً روزافزون
تصویری از فزون
تصویر فزون
فرهنگ فارسی عمید
فزون
علاوه، بیش، زیاد
تصویری از فزون
تصویر فزون
فرهنگ لغت هوشیار
فزون
((فُ))
بیش، زیاد، بسیار، در ترکیب با واژه های دیگر معنای افزاینده می دهد، افزون
تصویری از فزون
تصویر فزون
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فزونی
تصویر فزونی
افزونی، فراوانی، بسیاری، کنایه از برتری، زیادی، اضافی، مازاد، کنایه از حرص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فزونی
تصویر فزونی
افزونی، بیشی، زیادتی، بسیاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فزونی
تصویر فزونی
((فُ))
بسیاری، فراوانی، افزونی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افزون
تصویر افزون
ضمن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از افزون
تصویر افزون
بیش، زیاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افزون
تصویر افزون
بیش، بیشتر، افزاینده، پسوند متصل به واژه به معنای بیشترشونده مثلاً روزافزون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افزون
تصویر افزون
بیش، زیاد، بسیار، در ترکیب با واژه های دیگر معنای افزاینده می دهد، فزون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فنون
تصویر فنون
فندها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رزون
تصویر رزون
جمع رزن، پشته های آبگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فسون
تصویر فسون
افسون، حیله، تزویر، مکر، نیرنگ، دمدمه، کلماتی که جادوگران و عزائم خوانان هنگام جادو کردن به زبان می آورند، سحر، جادو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتون
تصویر فتون
در فتنه انداختن، در فتنه افتادن، مفتون شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فنون
تصویر فنون
فن ها، صنعت ها، بندها، نیرنگ ها، جمع واژۀ فن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فزودن
تصویر فزودن
افزودن، زیاد کردن، زیاده کردن، بیشتر کردن، بیشتر شدن، افزون شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتون
تصویر فتون
آزمودن، آشوب افکندن، در آشوب افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فزودن
تصویر فزودن
زیاده کردن، مزید کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنون
تصویر فنون
شیوه ها، روشها، آداب و اصول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فسون
تصویر فسون
تزویر، نیرنگ، مکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتون
تصویر فتون
((فُ))
در فتنه افتادن، دل باختن، در فتنه انداختن، به شگفت آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فنون
تصویر فنون
((فُ))
جمع فن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فزودن
تصویر فزودن
((فُ دَ))
افزودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فسون
تصویر فسون
((فُ))
مکر، تزویر، سحر، جادو، افسون
فرهنگ فارسی معین
((مِ زُ))
ذره ای بنیادی با بر هم کنش های هسته ای قوی و عدد بار یونی صفر و جرمی بین الکترون و نوکلئون. (فیزیک)، محل تهیه و فروش لباس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زون
تصویر زون
بت، جائی که در آن بتها را گرد بیاورند و آراسته کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زون
تصویر زون
زان، از آن، بهره، حصه، قسمت، برای مثال به چشم اندرون دیده از زون اوست / به جسم اندرون جنبش از خون اوست (عنصری - ۳۵۲ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زون
تصویر زون
بهره، قسمت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فزون روده
تصویر فزون روده
آپاندیس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فزون رودگی
تصویر فزون رودگی
آپاندیسیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فزون خواه
تصویر فزون خواه
قدرت طلب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رام افزون
تصویر رام افزون
(دخترانه)
رام افزا، افزون کننده آرامش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روزافزون
تصویر روزافزون
(دخترانه)
روز به روز پیشرفت کننده، آنچه روز به روز بر آن افزوده می شود، نام دختر کانون، سپهسالار ماچین در داستان سمک عیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از افزونه
تصویر افزونه
مازاد، اضافی
فرهنگ واژه فارسی سره