جدول جو
جدول جو

معنی فروناک - جستجوی لغت در جدول جو

فروناک
از دهستان سجارود بابل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فریناز
تصویر فریناز
(دخترانه)
عشوه گر، پریناز، دارای ناز و غمزه زیبا و با شکوه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرینام
تصویر فرینام
(پسرانه)
دارای نام با شکوه و زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرحناز
تصویر فرحناز
(دخترانه)
خوشی، فرح (عربی) + ناز (فارسی) صاحب شادی و ناز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرنواز
تصویر فرنواز
(دخترانه)
مرکب از فر (شکوه) + نواز (ریشه نواختن)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روناک
تصویر روناک
(دخترانه)
روشن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرواک
تصویر فرواک
(پسرانه)
پیشگفتار، پیش سخن، نام پسر سیامک پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرناک
تصویر فرناک
(پسرانه)
نام پادشاه کاپادوکیه که پس از اسکندر در آسیای صغیر حکومتی تشکیل داد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروزان
تصویر فروزان
(دخترانه)
تابان، درخشان، شعله ور، مشتعل، روشن، درخشنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروشنک
تصویر فروشنک
(دخترانه)
نام نتیجه ایرج پسر فرویدن پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آرمناک
تصویر آرمناک
(پسرانه)
ارمنی، پسر هایکا، شخصی که ارمنیها نژاد خود را به او نسبت می دهند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سروناز
تصویر سروناز
(دخترانه)
زن زیبا، درخت سروتاز، درختی بلند و زینتی، معشوق خوش قد و قامت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فارناک
تصویر فارناک
(پسرانه)
فارناس، نام برادر همسر داریوش سوم پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عرقناک
تصویر عرقناک
دارای عرق، عرق دار، عرق آلود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرزندک
تصویر فرزندک
فرزند کوچک، فرزند خرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرحناک
تصویر فرحناک
شاد، شادمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترسناک
تصویر ترسناک
ترس آور، بیمناک، دارای ترس، ترسو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرمناک
تصویر فرمناک
اندوهناک، غمناک
فرهنگ فارسی عمید
(فُ جَ)
گرانی و سنگینی که در خواب بر مردم افتد و به عربی کابوس و عبدالجنه گویند. (برهان). فرنجک. فرهانج. (حاشیۀ برهان چ معین) ، اطراف دهان و پیرامونش آن را نیز گفته اند از جانب بیرون. (برهان). فرنج. فرهانج. (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
نام دو تن از پادشاهان خانوادۀ پنت که پس از سلسلۀ اول فرمان روایان کاپادوکیه جانشین آنها شدند. از این دو پادشاه یکی فرناک اول است که بین سالهای 190 تا 169 قبل از میلاد سلطنت کرده و دیگر نوۀ برادر اوست که از سال 63 تا 47 قبل از میلاد فرمان روای کاپادوکیه بوده و معروف به فرناک دوم است. (از ایران باستان پیرنیا ص 2146 به بعد)
نام سردودمان پادشاهان کاپادوکیه که پس از اسکندر در آسیای صغیر حکومتی تشکیل دادند و متجاوز از 200 سال در آن دیار فرمان روایی داشتند. (از ایران باستان پیرنیا ص 2128 به بعد)
لغت نامه دهخدا
(فُ)
روشن. منور. فروغمند:
چون شمع دلم فروغناک است
گر بازبری سرم چه باک است.
نظامی.
رجوع به فروغ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دردناک
تصویر دردناک
بیمار، صاحب درد درد آور علیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرونات
تصویر جرونات
پارسی تازی گشته شهرستان گرون نزدیک به بندر هرمزگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرمناک
تصویر شرمناک
خجلت شرمساری شرمندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسناک
تصویر ترسناک
خطرناک، خوفناک بیمناک خوف انگیز ترس آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرمناک
تصویر جرمناک
گنهکار، بزهکار مجرم
فرهنگ لغت هوشیار
آواز، روزسخت، روزآسان روز نرم از واژه های دو پهلویست (از لغات اضداد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهوناک
تصویر آهوناک
معیوب معیوب دارای عیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جربناک
تصویر جربناک
آنکه مبتلا به جرب است گرگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروزان
تصویر فروزان
شعله ور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سروناز
تصویر سروناز
آورث
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرویاز
تصویر فرویاز
نزولی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دردناک
تصویر دردناک
تالم
فرهنگ واژه فارسی سره
خوشحال، دلگشا، شادمان، شادی افزا، فرح بخش، مسرور، نزهت بخش، نشاطآور، نشاطانگیز
متضاد: اندوهناک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی