- فرومایگی
- ناکسی، خساست، رذالت
معنی فرومایگی - جستجوی لغت در جدول جو
- فرومایگی ((~. یِ))
- پستی، رذالت
- فرومایگی
- پستی، خواری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درماندگی، بیچارگی، ناتوانی
درماندگی، بیچارگی
غلظت، غنا
حالت و چگونگی پرمایه
پست، ناکس، بدسرشت، فقیر، مفلس، بی فضل و هنر، نادان، کم مایه، برای مثال ندهد هوشمند روشن رای / به فرومایه کارهای خطیر (سعدی - ۱۶۰) ، بی ارزش، برای مثال بیت فرومایۀ این منزحف / قافیۀ هرزۀ آن شایگان (خاقانی - ۳۴۳)
کاری که طبق امر مقامی بزرگتر انجام گیرد، دستوری بی ارزش: کار فرمایشی بهتر از این نمی شود
کاری که طبق حکم و دستور انجام شود و اصالت نداشته باشد