جدول جو
جدول جو

معنی فرومایگی - جستجوی لغت در جدول جو

فرومایگی
ناکسی، خساست، رذالت
تصویری از فرومایگی
تصویر فرومایگی
فرهنگ لغت هوشیار
فرومایگی
((~. یِ))
پستی، رذالت
تصویری از فرومایگی
تصویر فرومایگی
فرهنگ فارسی معین
فرومایگی
پستی، خواری
تصویری از فرومایگی
تصویر فرومایگی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فروماندگی
تصویر فروماندگی
درماندگی، بیچارگی، ناتوانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروماندگی
تصویر فروماندگی
درماندگی، بیچارگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروماندگی
تصویر فروماندگی
((~. دِ))
بیچارگی، ناتوانی، درنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرمایگی
تصویر پرمایگی
غلظت، غنا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرومایه
تصویر فرومایه
حقیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرمایگی
تصویر پرمایگی
حالت و چگونگی پرمایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرومایه
تصویر فرومایه
پست، ناکس، بدسرشت، فقیر، مفلس، بی فضل و هنر، نادان، کم مایه، برای مثال ندهد هوشمند روشن رای / به فرومایه کارهای خطیر (سعدی - ۱۶۰)، بی ارزش، برای مثال بیت فرومایۀ این منزحف / قافیۀ هرزۀ آن شایگان (خاقانی - ۳۴۳)
فرهنگ فارسی عمید
کاری که طبق امر مقامی بزرگتر انجام گیرد، دستوری بی ارزش: کار فرمایشی بهتر از این نمی شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمایشی
تصویر فرمایشی
کاری که طبق حکم و دستور انجام شود و اصالت نداشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرومایه
تصویر فرومایه
((~. یِ))
دون، پست، خسیس، مفلس، نادان، بی هنر
فرهنگ فارسی معین