پستی. رذالت. ناکسی. دنائت. دونی. خساست. (یادداشت بخط مؤلف) : باد فرومایگی وزید و ازو صورت نیکی نژند و محزون شد. ناصرخسرو. سخن به ز شکر کز او مرد را ز درد فرومایگی بهتری است. ناصرخسرو. - فرومایگی کردن، پستی نمودن: فرومایگی کردم و ابلهی که این پر نگشت و نشد آن تهی. سعدی. رجوع به فرومایه شود
عجز. (یادداشت بخط مؤلف). درماندگی و بیچارگی. (آنندراج) : درون فروماندگان شاد کن ز روز فروماندگی یاد کن. سعدی. ، احتیاج. (آنندراج) : بلی تخم در خاک از آن می نهد که روز فروماندگی بردهد. سعدی. ، تقصیر. (یادداشت بخط مؤلف). کوتاهی در کار و وظیفه: نگویم بزرگی و جاهم ببخش فروماندگی و گناهم ببخش. سعدی. ، حیرت و سرگردانی. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به فروماندن شود