- فروشنده
- کسی که چیزی را می فروشد
معنی فروشنده - جستجوی لغت در جدول جو
- فروشنده
- آنکه چیزی رابفروشد فروختار بایع
- فروشنده ((فُ شَ دِ))
- کسی که چیزی را بفروشد
- فروشنده
- Seller, Vendor
- فروشنده
- vendedor
- فروشنده
- продавец
- فروشنده
- Verkäufer
- فروشنده
- sprzedawca
- فروشنده
- продавець , продавець
- فروشنده
- vendedor
- فروشنده
- vendeur
- فروشنده
- venditore
- فروشنده
- verkoper
- فروشنده
- विक्रेता , विक्रेता
- فروشنده
- penjual
- فروشنده
- بائعٌ
- فروشنده
- סוחר , מוֹכֵר
- فروشنده
- 卖家 , 小贩
- فروشنده
- 販売者 , 売り手
- فروشنده
- muuzaji
- فروشنده
- ผู้ขาย , ผู้ขาย
- فروشنده
- বিক্রেতা , বিক্রেতা
- فروشنده
- فروخت کنندہ , فروخت کنندہ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خوب رو، نیکو سیرت
با ادب
فرشته، موجودی آسمانی و غیر قابل رؤیت که مامور اجرای اوامر الهی است و مرتکب گناه نمی شود، امشاسپند، طایر قدس، ملک، فریشته، امهراسپند، طایر فلک
با ادب
فرشته، موجودی آسمانی و غیر قابل رؤیت که مامور اجرای اوامر الهی است و مرتکب گناه نمی شود، امشاسپند، طایر قدس، ملک، فریشته، امهراسپند، طایر فلک
افروزنده، روشن کننده، درخشنده، درخشان
افروزنده، روشن کننده
منازع ستیزه گر
پایین کشنده
چوبی که در پس در اندازند تا گشوده نشود، سکان کشتی، بادبان کشتی، واحد برای شمارش کشتی و هواپیما: دو فروند کشتی سه فروند هواپیما
((فَ. وَ دِ))
فرهنگ فارسی معین
فروند، چوبی که در پس می انداختند تا در باز نشود، سکان کشتی، بادبان کشتی، واحد شمارش کشتی و هواپیما