جدول جو
جدول جو

معنی فروشنده - جستجوی لغت در جدول جو

فروشنده
کسی که چیزی را می فروشد
تصویری از فروشنده
تصویر فروشنده
فرهنگ فارسی عمید
فروشنده
آنکه چیزی رابفروشد فروختار بایع
تصویری از فروشنده
تصویر فروشنده
فرهنگ لغت هوشیار
فروشنده
((فُ شَ دِ))
کسی که چیزی را بفروشد
تصویری از فروشنده
تصویر فروشنده
فرهنگ فارسی معین
فروشنده
Seller, Vendor
تصویری از فروشنده
تصویر فروشنده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فروشنده
vendedor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فروشنده
продавец
دیکشنری فارسی به روسی
فروشنده
Verkäufer
دیکشنری فارسی به آلمانی
فروشنده
sprzedawca
دیکشنری فارسی به لهستانی
فروشنده
продавець , продавець
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فروشنده
vendedor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فروشنده
vendeur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فروشنده
venditore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فروشنده
verkoper
دیکشنری فارسی به هلندی
فروشنده
विक्रेता , विक्रेता
دیکشنری فارسی به هندی
فروشنده
penjual
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فروشنده
بائعٌ
دیکشنری فارسی به عربی
فروشنده
판매자
دیکشنری فارسی به کره ای
فروشنده
סוחר , מוֹכֵר
دیکشنری فارسی به عبری
فروشنده
卖家 , 小贩
دیکشنری فارسی به چینی
فروشنده
販売者 , 売り手
دیکشنری فارسی به ژاپنی
فروشنده
satıcı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
فروشنده
muuzaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
فروشنده
ผู้ขาย , ผู้ขาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
فروشنده
বিক্রেতা , বিক্রেতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
فروشنده
فروخت کنندہ , فروخت کنندہ
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فروهنده
تصویر فروهنده
(دخترانه)
نیکوسیرت و خوبروی، نام فرشته ای است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروزنده
تصویر فروزنده
(دخترانه)
درخشان، درخشنده، روشن، تابان، روشن کننده، افروزنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروهنده
تصویر فروهنده
خوب رو، نیکو سیرت
با ادب
فرشته، موجودی آسمانی و غیر قابل رؤیت که مامور اجرای اوامر الهی است و مرتکب گناه نمی شود، امشاسپند، طایر قدس، ملک، فریشته، امهراسپند، طایر فلک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروزنده
تصویر فروزنده
افروزنده، روشن کننده، درخشنده، درخشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروزنده
تصویر فروزنده
افروزنده، روشن کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروکشنده
تصویر فروکشنده
منازع ستیزه گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروزنده
تصویر فروزنده
((فُ زَ دِ))
روشن کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فروکشنده
تصویر فروکشنده
پایین کشنده
فرهنگ فارسی عمید
چوبی که در پس در اندازند تا گشوده نشود، سکان کشتی، بادبان کشتی، واحد برای شمارش کشتی و هواپیما: دو فروند کشتی سه فروند هواپیما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرونده
تصویر فرونده
((فَ. وَ دِ))
فروند، چوبی که در پس می انداختند تا در باز نشود، سکان کشتی، بادبان کشتی، واحد شمارش کشتی و هواپیما
فرهنگ فارسی معین