بایع. کسی که چیزی را فروخته یا میفروشد. (ناظم الاطباء). بایع. مقابل خریدار. (یادداشت بخط مؤلف) : نبینید کایدر فروشنده ام ؟ ز بهر خور خویش کوشنده ام ؟ فردوسی. فروشنده ام هم خریدار جوی فزاید مرا نزد کس آبروی. فردوسی. فروشنده ام هم خریدار نیز فروشم، بخرم ز هر گونه چیز. فردوسی. فروشندۀ گوهر آمد پدید متاع ازفروشنده باید خرید. نظامی. رجوع به فروش شود