- فروسیت
- سواری کردن، ماهر بودن در سواری و شناختن اسب، سوارکاری
معنی فروسیت - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از ریشه پارسی فروسه بنگرید به فروسه و دلیری
شبه قلیایی که آنرا از جوزالقی استخراج کنند. کریستالهای آن استوانه یی شکل بیرنگ و بی مزه است و از سمهای مهلک محسوب میگردد. در طب مورد استعمال دارد
یونانی ونوس در رومی زیبان ایزد زیبایی
فرانسوی دستارچه دستار خوان
زیرین، پایینی، کنایه از زمینی، کنایه از پست تر
سلولی که بتواند اجزای آلی یا غیر آلی اطراف خود را بخورد، بیگانه خوار
فروردین، ماه اول سال خورشیدی پس از اسفند و پیش از اردیبهشت، ماه اول بهار، روز نوزدهم از هر ماه خورشیدی
نیماسبی
خوار و بیگانه
نری رجولیت، مردانگی
از ساخته های فارسی گویان نپایی نپایایی گریزانی
زبان فرانسوی، زن فرانسوی
زیرین پایینی، چوب آستانه در چوب زیرین چهار چوب عتبه. ماه اول سال شمسی و آن مدت توقف آفتابست در برج حمل و مدت آن را اکنون 31 روز گیرند، نام روز نوزدهم از هر ماه شمسی (فروردین روز)
تنگدستی، زیردست دیگران بودن
احاطه کننده، محاصره کننده
پردیسگان تیره مرغان بهشتی
((بُ رُ))
فرهنگ فارسی معین
شبه قلیایی که آن را از جوزالقی استخراج کنند. کریستال های آن استوانه ای شکل، بی رنگ و بی مزه است و از سمّهای مهلک محسوب می شود
((فَ رْ وَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
اولین ماه از هر سال شمسی که خورشید در حرکت ظاهری خود در برج حمل (برّه) قرار می گیرد، نام روز نوزدهم از هر ماه شمسی، فرودین، فوردین، فروردین
زیر دست، پست، فرومایه
زیردست، پست، زبون
سنگ معدن آهن و کروم
عروسی
پوستینی که در روسیه سازند
باز گفت، داستان، گفتار
اروسی
تعطیل
نقل و سخن و یا خبر از کسی، نقل کردن سخن
سواری کردن، ماهر بودن در سواری و شناختن اسب، سوارکاری
دریافتن و ادراک باطن چیزی از نظر کردن به ظاهر آن، هوشیاری، تیزهوشی، زیرکی، قیافه شناسی
ازدواج، جشنی که به مناسبت ازدواج دو نفر برگذار می شود، بیوگانی، طوی، طو، عرس، زلّه، پیوگانی