جدول جو
جدول جو

معنی فرو - جستجوی لغت در جدول جو

فرو
پایین، زیر
حقیر، پست، کوچک
پسوند متصل به واژه به معنای درون مثلاً فرو افتادن، فرو خوردن
تصویری از فرو
تصویر فرو
فرهنگ فارسی عمید
فرو
جامه ای که از پوست برخی جانوران مانند روباه و سمور می دوختند، پوستین
تصویری از فرو
تصویر فرو
فرهنگ فارسی عمید
فرو
(فَ رَ / رُو)
نوعی از پوستین روباه باشد و آن گرمترین پوستین است، بعد از آن سمور و سپس قاقم. (برهان). به این معنی عربی است. ج، فراء. (از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
فرو
(فَرْوْ)
پوستین. ج، فراء. (منتهی الارب). چیزی شبیه جبه که از پوست حیوانات چون خرگوش و روباه و سمور دوزند. ج، فراء. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
فرو
(فُ)
به معنی فرود. در زبان پهلوی فرت، در پارسی باستان فروتا. (از حاشیۀ برهان چ معین). فرود و زیر و تحت و پایین و شیب و نشیب و پست. (ناظم الاطباء). مقابل فرا و فراز به معنی بالا و بسوی بالا. این کلمه همواره بصورت ترکیب با اسامی و افعال یا کلمات دیگر آید:
ترکیب ها:
فروآرامیدن. فروآرمیدن. فروآسودن. فروآمدن. فروآمدنگاه. فروآوردن. فروآویختن. فرواستادن. فروافتادن. فروافتاده. فروافشاندن. فروافکندن. فروانداختن. فروایستادن. فروباریدن. فروبرانیدن. فروبردگی. فروبردن. فروبرده. فروبرنده. فروبریدن. فروبست. فروبستگی. فروبستن. فروبسته. فروبند. فروبیختن. فروپریدن. فروپژمردن. فروپوشیدن. فروتابیدن. فروتر. فروتراشیدن. فروتر آمدن. فروتن. فروجستن. فروجهیدن. فروچکاندن. فروچکیدن. فروچیدن. فروخزیدن. فروخسبیدن. فروخفتن. فروخفته. فروخواندن. فروخوردن. فرودادن. فروداشت. فروداشتن. فروداشته. فرودریدن. فرودریده. فرودست. فرودستی. فرودوانیدن. فرودوختن. فرودوشیدن. فرودویدن. فرودیدن. فروراندن. فرورفتگی. فرورفتن. فرورفته. فروروفتن. فروریختن. فروریخته. فرورویه. فروریزیدن. فروسپوختن. فروستردن. فروسو. فروسوئین. فروسودن. فروشتافتن. فروشخیدن. فروشدن. فروشستن. فروشسته. فروشکستن. فروغلطیدن. فروفرستادن. فروفشاندن. فروفکندن. فروکاستن. فروکاشتن. فروکردن. فروکش. فروکشتن. فروکش شدن. فروکش کردن. فروکشیدن. فروکندن. فروکوبیدن. فروکوفتن. فروگاشتن. فروگذار کردن. فروگذاشت. فروگذاشتن. فروگذاشته. فروگرفتن. فروگستردن. فروگسستن. فروگسلیدن. فروگشادن. فروگشتن. فروگفتن. فروگیر. فرولغزانیدن. فرومالیدن. فروماندگی. فروماندن. فرومانده. فرومایگی. فرومایه. فرومردن. فرومرده. فرومیراندن. فرونشاندن. فرونشانیدن. فرونشستن. فرونگرستن. فرونگریستن. فرونوشتن. فرونهادن. فروواریدن. فروهختن. فروهخته. فروهشتگی. فروهشتن. فروهشته. فروهلیدن. هر یک از ترکیب های فوق جداگانه در لغت نامه آمده است. رجوع به آنها شود
لغت نامه دهخدا
فرو
بمعنای زیر، تحت، پائین، نشیب، پست
تصویری از فرو
تصویر فرو
فرهنگ لغت هوشیار
فرو
پوستین، پوستین روباه، جامه ای که از پوست جانوران سازند، جمع فراء
تصویری از فرو
تصویر فرو
فرهنگ فارسی معین
فرو
((فُ))
پایین، به سوی پایین، به سوی درون یا ژرفا، دارای وضع یا حالت زیردست
تصویری از فرو
تصویر فرو
فرهنگ فارسی معین
فرو
((فِ رُّ))
ترکیبی است از آهن با کمترین مقدار اکسیژن مانند اکسید فرو (FeO) که گرد سیاه رنگی است که از تجزیه کربنات آهن در پناه هوا و یا احیای اکسید آهن بر اثر ئیدروژن بدست می آید
فرهنگ فارسی معین
فرو
مادون
تصویری از فرو
تصویر فرو
فرهنگ واژه فارسی سره
فرو
پایین، تو، داخل، دخول، فرود
متضاد: فرا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
فرو
فرو پست نشیب پایین
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فروهل
تصویر فروهل
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی ایرانی در سپاه رستم پهلوان شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروردین
تصویر فروردین
(دخترانه)
نام ماه اول از سال شمسی، نام روز نوزدهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروزا
تصویر فروزا
(دخترانه)
تابان، درخشان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروزاتون
تصویر فروزاتون
(دخترانه)
فروز (فارسی) + خاتون (فارسی) بانوی روشنایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروزان
تصویر فروزان
(دخترانه)
تابان، درخشان، شعله ور، مشتعل، روشن، درخشنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروزجهان
تصویر فروزجهان
(دخترانه)
روشنایی جهان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروزنده
تصویر فروزنده
(دخترانه)
درخشان، درخشنده، روشن، تابان، روشن کننده، افروزنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروزینه
تصویر فروزینه
(دخترانه)
آتش زنه، چخماق
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروشنک
تصویر فروشنک
(دخترانه)
نام نتیجه ایرج پسر فرویدن پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروغ
تصویر فروغ
(دخترانه)
روشنائی، تابش، پرتو، شعله آتش، روشنی که از آتش خورشید و دیگر منابع نورانی می تابد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروغ بانو
تصویر فروغ بانو
(دخترانه)
بانوی روشنایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروغ دخت
تصویر فروغ دخت
(دخترانه)
دختر روشنایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروهر
تصویر فروهر
(پسرانه)
جوهر، در دین زرتشت نام صورت غیرمادی مخلوقاتی که برای محافظت از آسمان فرود می آیند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروهنده
تصویر فروهنده
(دخترانه)
نیکوسیرت و خوبروی، نام فرشته ای است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروز
تصویر فروز
(دخترانه)
روشنائی، روشنی، تابش و روشنی و فروغ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرورتیش
تصویر فرورتیش
(پسرانه)
نام یکی از پادشاهان ماد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرود
تصویر فرود
(پسرانه)
پائین، نام پسر سیاوش، نام پسر کیخسرو، نام پسر خسرو پرویز و شیرین، نام پسر سیاوش و جریره و برادر کیخسرو پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرواک
تصویر فرواک
(پسرانه)
پیشگفتار، پیش سخن، نام پسر سیامک پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرو نوردهی
تصویر فرو نوردهی
فرو نوردهی (Underexposure) در عکاسی و فیلم برداری به وضعیتی اطلاق می شود که در آن تصویر به میزان کافی نور دریافت نکرده و به همین دلیل، بسیار تاریک تر از حد مطلوب است. این مسئله می تواند به دلیل تنظیمات نادرست دوربین، نورپردازی ضعیف، یا شرایط نوری نامناسب در زمان عکاسی یا فیلم برداری رخ دهد.
دلایل فرو نوردهی
1. تنظیمات اشتباه دوربین:
- سرعت شاتر بسیار سریع: زمانی که سرعت شاتر بیش از حد سریع باشد، زمان نوردهی کاهش می یابد و نور کافی به سنسور نمی رسد.
- دیافراگم بسیار بسته: دیافراگم بسته (عدد f بزرگ) مقدار نور وارد شده به سنسور را کاهش می دهد.
- حساسیت ISO پایین: مقدار ISO پایین باعث می شود سنسور دوربین به نور کمتر حساس باشد.
2. نورپردازی ضعیف:
- نور ناکافی در صحنه یا محیطی که عکاسی یا فیلم برداری در آن انجام می شود، باعث فرو نوردهی می شود.
3. شرایط نوری نامناسب:
- عکاسی یا فیلم برداری در شرایط نوری کم، مانند شب یا در داخل فضاهای تاریک بدون استفاده از نور کمکی.
تأثیرات فرو نوردهی
1. تاریک بودن تصویر:
- جزئیات در نواحی سایه به خوبی دیده نمی شوند و تصویر کلی تاریک است.
2. از دست دادن جزئیات:
- فرو نوردهی می تواند منجر به از دست رفتن جزئیات مهم در نواحی تیره شود.
3. افزایش نویز:
- تلاش برای روشن کردن تصویر در پس پردازش می تواند منجر به افزایش نویز دیجیتال شود.
راه های جلوگیری و اصلاح فرو نوردهی
1. تنظیمات صحیح دوربین:
- کاهش سرعت شاتر: با کاهش سرعت شاتر، زمان نوردهی افزایش می یابد و نور بیشتری به سنسور می رسد.
- باز کردن دیافراگم: استفاده از دیافراگم بازتر (عدد f کوچک) اجازه می دهد نور بیشتری وارد سنسور شود.
- افزایش ISO: با افزایش حساسیت ISO، سنسور دوربین به نور حساس تر می شود.
2. بهبود نورپردازی:
- استفاده از منابع نوری اضافی مانند فلاش، لامپ های عکاسی، یا نورهای محیطی برای بهبود شرایط نوری.
3. استفاده از تکنیک های عکاسی:
- استفاده از سه پایه برای جلوگیری از لرزش دوربین در نور کم و امکان استفاده از سرعت شاتر پایین تر.
4. پس پردازش:
- استفاده از نرم افزارهای ویرایش تصویر مانند Adobe Photoshop یا Lightroom برای تنظیم نوردهی و روشن کردن تصویر. با این حال، باید به دقت انجام شود تا نویز زیادی ایجاد نشود.
مثال های کاربردی
1. عکاسی شب:
- در عکاسی شب، استفاده از تنظیمات مناسب مانند افزایش ISO و استفاده از سه پایه برای جلوگیری از فرو نوردهی بسیار مهم است.
2. عکاسی داخلی:
- در فضاهای داخلی با نور کم، استفاده از فلاش یا نورهای کمکی و تنظیم دیافراگم و ISO می تواند کمک کننده باشد.
نتیجه گیری
فرو نوردهی یکی از مشکلات رایج در عکاسی و فیلم برداری است که می تواند تأثیرات منفی بر کیفیت تصویر داشته باشد. با درک عوامل مؤثر و استفاده از تکنیک های مناسب، می توان از این مشکل جلوگیری کرد و تصاویر با کیفیت و نوردهی مناسب ایجاد کرد.
نوردهی فیلمی در دوربین یا به هنگام چاپ، به مقدار کمتر از نیاز یا در زمانی کوتاه تر از حد لازم را فرو نوردهی گویند. در این حالت تصویر حاصل تصویری تیره است و هر آنچه در سایه قرار داشته باشد، سیاه می شود.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
(دَ)
تباهکار گردیدن و زنا کردن. (ناظم الاطباء). در اقرب الموارد و محیط المحیط ’فرت’ بدین معنی است. رجوع به فرت شود
لغت نامه دهخدا
(فَرَ / فُ رَ / رُو)
بسیار و به عربی کثیر گویند. (برهان). بسیار و فراوان و کثیر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرویشهای تابستانی
تصویر فرویشهای تابستانی
تعطیلات تابستانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرویش
تصویر فرویش
تعطیل
فرهنگ واژه فارسی سره