جدول جو
جدول جو

معنی فرهنجه - جستجوی لغت در جدول جو

فرهنجه
باادب، خوش خو، نیکوسیرت
تصویری از فرهنجه
تصویر فرهنجه
فرهنگ فارسی عمید
فرهنجه(فَ هََ جَ / جِ)
مردم باادب و خوش روی و نیکوصورت و سیرت را گویند. (برهان). فرهخته. فرهیخته
لغت نامه دهخدا
فرهنجه
با ادب مودب، خوش خلق خوشخوی
تصویری از فرهنجه
تصویر فرهنجه
فرهنگ لغت هوشیار
فرهنجه((فَ هَ جِ))
با ادب، نیکو سیرت
تصویری از فرهنجه
تصویر فرهنجه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فروهنده
تصویر فروهنده
(دخترانه)
نیکوسیرت و خوبروی، نام فرشته ای است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرخنده
تصویر فرخنده
(دخترانه)
شاد، مبارک، خجسته، میمون
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرهانج
تصویر فرهانج
شاخۀ پاجوش درخت که آن را در زمین می خواباندند و قسمت پایین آن را زیر خاک می کردند تا ریشه بدواند، شاخۀ تاک که در زیر زمین می کردند و سر آن را از جای دیگر بیرون می آوردند، فرنج
بختک، کابوس، رؤیای وحشتناک توام با احساس خفگی و سنگینی بدن که انسان را از خواب می پراند، خفج، سکاچه، برفنجک، برخفج، فدرنجک، خفتک، خفتو، کرنجو، درفنجک، فرنجک، برغفج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
مربوط به فرهنگ، کسی که در آموزش وپرورش کار می کند، معلم، مربی، شخص بافرهنگ و باادب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرانسه
تصویر فرانسه
از مردم فرانسه، زبان مردم فرانسه مثلاً کلاس فرانسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرپنجه
تصویر سرپنجه
سرانگشتان، پنجۀ دست، کنایه از زور، نیرو، قدرت، زبردست، برای مثال جنگ و زورآوری مکن با مست / پیش سرپنجه در بغل نه دست (سعدی - ۱۷۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرکنده
تصویر فرکنده
برکنده، کنده شده، فرسوده، کهنه شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروهنده
تصویر فروهنده
خوب رو، نیکو سیرت
با ادب
فرشته، موجودی آسمانی و غیر قابل رؤیت که مامور اجرای اوامر الهی است و مرتکب گناه نمی شود، امشاسپند، طایر قدس، ملک، فریشته، امهراسپند، طایر فلک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرهنجنده
تصویر فرهنجنده
ادب کننده، تربیت کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرخنده
تصویر فرخنده
مبارک، میمون، خجسته، خوشبخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرهنج
تصویر فرهنج
فرهنگ، علم، دانش، ادب، معرفت، تعلیم و تربیت، آثار علمی و ادبی یک قوم یا ملت، کتابی که شامل لغات یک زبان و شرح آن ها باشد، لغت نامه
فرهنگ فارسی عمید
(فَ هََ)
فرهنگ. علم و فضل و دانش و عقل و ادب. (برهان). رجوع به فرهنگ شود، کتابی را نیز گویند که مشتمل باشد بر لغات فارسی. (برهان). رجوع به فرهنگ شود، شاخ درختی را گویند که آن را بخوابانند و خاک بر بالای آن ریزند و از آنجا برکنده بجای دیگر نهال کنند. (برهان). فرهانج. رجوع به فرهانج شود، نام دوایی نیز هست که آن را کشوث گویند و تخم آن را بزرالکشوث خوانند. (برهان). به فارسی اسم کشوث است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به فرهنگ و افرهنج شود
لغت نامه دهخدا
(فَ هََ جَ / جِ)
زشت و بی ادب. (رشیدی). رجوع به فرهنجه و فرهنجیدن شود
لغت نامه دهخدا
(فِ رِ)
نام ولایتی است و بندری بر ساحل دریای فرنگ. (برهان). بندر نیست، همان کشور فرانسه است: بر قسطنطنیه بگذرد و زمین برجان و فرنجه و شمال اندلس، و به دریای محیط رسد. (التفهیم ابوریحان بیرونی ص 200)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترهنده
تصویر ترهنده
آراسته و منظم و با طراوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرخنده
تصویر فرخنده
میمون، مبارک، همایون، مبارکی، خجستگی، میمنت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرنجه
تصویر فرنجه
فرنگیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرهخته
تصویر فرهخته
ادب کرده مودب، ادب آموخته ادیب، علم آموخته عالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفهنیه
تصویر رفهنیه
ارزانی آسانی زیست
فرهنگ لغت هوشیار
چوبی که در پس در اندازند تا گشوده نشود، سکان کشتی، بادبان کشتی، واحد برای شمارش کشتی و هواپیما: دو فروند کشتی سه فروند هواپیما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرکنده
تصویر فرکنده
فرسوده کهنه شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرغنده
تصویر فرغنده
پلید بد، بد بوی متعفن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراهنه
تصویر فراهنه
فراهت در فارسی زیرکی، استادگی، نیک رفتاری، شادمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
آنکه در پی دانش و دانش آموزی بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرهنجیده
تصویر فرهنجیده
ادب کرده تادیب شده، خوشخو کرده، دانش آموخته تعلیم یافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرهنجنده
تصویر فرهنجنده
ادب کننده مودب مربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرپنجه
تصویر سرپنجه
((~. پَ جَ یا جِ))
سر انگشتان، نیرو، قدرت، زورمند، ستمگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرهنج
تصویر فرهنج
((فَ هَ))
فرهنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرکنده
تصویر فرکنده
((فَ کَ دِ))
فرسوده، کهنه شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
ادبی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرخنده
تصویر فرخنده
تبریک، مبارک
فرهنگ واژه فارسی سره