نام ولایتی است و بندری بر ساحل دریای فرنگ. (برهان). بندر نیست، همان کشور فرانسه است: بر قسطنطنیه بگذرد و زمین برجان و فرنجه و شمال اندلس، و به دریای محیط رسد. (التفهیم ابوریحان بیرونی ص 200)
نام ولایتی است و بندری بر ساحل دریای فرنگ. (برهان). بندر نیست، همان کشور فرانسه است: بر قسطنطنیه بگذرد و زمین برجان و فرنجه و شمال اندلس، و به دریای محیط رسد. (التفهیم ابوریحان بیرونی ص 200)
نام دو تن از پادشاهان خانوادۀ پنت که پس از سلسلۀ اول فرمان روایان کاپادوکیه جانشین آنها شدند. از این دو پادشاه یکی فرناک اول است که بین سالهای 190 تا 169 قبل از میلاد سلطنت کرده و دیگر نوۀ برادر اوست که از سال 63 تا 47 قبل از میلاد فرمان روای کاپادوکیه بوده و معروف به فرناک دوم است. (از ایران باستان پیرنیا ص 2146 به بعد) نام سردودمان پادشاهان کاپادوکیه که پس از اسکندر در آسیای صغیر حکومتی تشکیل دادند و متجاوز از 200 سال در آن دیار فرمان روایی داشتند. (از ایران باستان پیرنیا ص 2128 به بعد)
نام دو تن از پادشاهان خانوادۀ پُنت که پس از سلسلۀ اول فرمان روایان کاپادوکیه جانشین آنها شدند. از این دو پادشاه یکی فرناک اول است که بین سالهای 190 تا 169 قبل از میلاد سلطنت کرده و دیگر نوۀ برادر اوست که از سال 63 تا 47 قبل از میلاد فرمان روای کاپادوکیه بوده و معروف به فرناک دوم است. (از ایران باستان پیرنیا ص 2146 به بعد) نام سردودمان پادشاهان کاپادوکیه که پس از اسکندر در آسیای صغیر حکومتی تشکیل دادند و متجاوز از 200 سال در آن دیار فرمان روایی داشتند. (از ایران باستان پیرنیا ص 2128 به بعد)
در سنسکریت پراند. (از حاشیۀ برهان چ معین). پایاب و پایان. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج) : گذاره کرده بیابانهای بی انجام سپه گذاشته از آبهای بی فرناد. فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 34)
در سنسکریت پرانَدَ. (از حاشیۀ برهان چ معین). پایاب و پایان. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج) : گذاره کرده بیابانهای بی انجام سپه گذاشته از آبهای بی فرناد. فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 34)
شهری است نزدیک به سبزوار هرات و از آنجاست ابونصر فراهی. طایفه ای از ملوک در آنجا حکمرانی کرده اند که با پادشاهان سیستان قرابت داشته اند. معین الدین (اسفزاری) نوشته است که در یک فرسنگی فراه کوهی است که آن را بارندک خوانند و در آن کوه طاقی سنگی است که همیشه از آنجا آب می چکد و مردم بدانجا به زیارت و طلب حاجت میروند و هر کس در پای این طاق سنگی دست به دعابردارد، اگر چکیدن آب افزود او کامروا خواهد شد و اگر قطع شد و از چکیدن ایستاد حاجت روا نمیگردد. وی اصراری در حقیقت داشتن این معنی کرده است. (از آنندراج) (از انجمن آرای ناصری). در مآخذ جغرافیایی مانند معجم البلدان و حدود العالم نام این محل دیده نشد کوهی است در سیستان و نیز نام رودی است که از آن کوه جاری میگردد. (ناظم الاطباء)
شهری است نزدیک به سبزوار هرات و از آنجاست ابونصر فراهی. طایفه ای از ملوک در آنجا حکمرانی کرده اند که با پادشاهان سیستان قرابت داشته اند. معین الدین (اسفزاری) نوشته است که در یک فرسنگی فراه کوهی است که آن را بارندک خوانند و در آن کوه طاقی سنگی است که همیشه از آنجا آب می چکد و مردم بدانجا به زیارت و طلب حاجت میروند و هر کس در پای این طاق سنگی دست به دعابردارد، اگر چکیدن آب افزود او کامروا خواهد شد و اگر قطع شد و از چکیدن ایستاد حاجت روا نمیگردد. وی اصراری در حقیقت داشتن این معنی کرده است. (از آنندراج) (از انجمن آرای ناصری). در مآخذ جغرافیایی مانند معجم البلدان و حدود العالم نام این محل دیده نشد کوهی است در سیستان و نیز نام رودی است که از آن کوه جاری میگردد. (ناظم الاطباء)
جوان. (برهان). مرد جوان. (ناظم الاطباء). برنا. و رجوع به برنا شود: کودکی بودم و در خدمت تو پیر شدم ورچه هستم بدل و مردی و احسان برناه. فرخی. مهربانست و عجائب بود این از مهتر بردبار است و شگفتی بود این از برناه. فرخی. کامران باد همه ساله و پیوسته ظفر بخت پاینده و دل زنده و دولت برناه. فرخی. جاودان شاد زیاد آن بهمه نیک سزاست تنش آباد و خرد پیر و دل و جان برناه. فرخی. بوستانیست عدل او خرم قهرمانیست بخت او برناه. ابوالفرج رونی. از بخت جوان تو جوان گردم برناه چو کودک دبستانی. سوزنی. پیشم آمد پگاه در راهی نغز مردی شگرف برناهی. ؟ (از المعجم).
جوان. (برهان). مرد جوان. (ناظم الاطباء). برنا. و رجوع به برنا شود: کودکی بودم و در خدمت تو پیر شدم ورچه هستم بدل و مردی و احسان برناه. فرخی. مهربانست و عجائب بود این از مهتر بردبار است و شگفتی بود این از برناه. فرخی. کامران باد همه ساله و پیوسته ظفر بخت پاینده و دل زنده و دولت برناه. فرخی. جاودان شاد زیاد آن بهمه نیک سزاست تنش آباد و خرد پیر و دل و جان برناه. فرخی. بوستانیست عدل او خرم قهرمانیست بخت او برناه. ابوالفرج رونی. از بخت جوان تو جوان گردم برناه چو کودک دبستانی. سوزنی. پیشم آمد پگاه در راهی نغز مردی شگرف برناهی. ؟ (از المعجم).