جدول جو
جدول جو

معنی فرغوده - جستجوی لغت در جدول جو

فرغوده
(فَ دَ /دِ)
سرشته و پیچیده. (آنندراج) (غیاث از لطایف). ظاهراً مصحف فرغرده است. رجوع به فرغرده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرسوده
تصویر فرسوده
کهنه و پوسیده، نابود شده، کنایه از خسته و ناتوان، کنایه از سال خورده، کنایه از کاهش یافته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرموده
تصویر فرموده
گفته شده، حکم، دستور، امر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرغرده
تصویر فرغرده
خیسیده، تر شده، آغشته
فرهنگ فارسی عمید
امر شده حکم شده فرمان داده شده، گفته شده. یا به فرموده. بدستور بفرمان حسب الامر
فرهنگ لغت هوشیار
ساییده، کهنه کرده، پوسیده، زدوده، محو کرده، کاسته کم کرده، پایمال گردیده، آزار رسیده آزرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرغنده
تصویر فرغنده
پلید بد، بد بوی متعفن
فرهنگ لغت هوشیار
خیساننده نیک تر کرده، آغشته خمیر کرده بهم پیوسته: علم اندر نور چون فرغرده شد پس ز علت نور یابد قوم لد. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرغنده
تصویر فرغنده
((فَ غَ دِ))
پلید، گندیده، بد بوی، فرغند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرغرده
تصویر فرغرده
((فَ غَ دِ))
خیسانیده، تر شده، سرشته، خمیر کرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرسوده
تصویر فرسوده
((فَ دِ))
ساییده، کهنه و پوسیده شده، آزرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرسوده
تصویر فرسوده
مستهلک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرسوده
تصویر فرسوده
Decrepit, Frayed, Haggard, Shabby, Worn, Worn Down, Worn Out
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فرموده
تصویر فرموده
Fermented
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فرسوده
تصویر فرسوده
décrépit, effiloché, hagard, usé, épuisé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فرموده
تصویر فرموده
fermenté
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فرموده
تصویر فرموده
किण्वित
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فرسوده
تصویر فرسوده
जर्जर , फटे हुए , थका हुआ , जीर्ण , पुराना , थका हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فرسوده
تصویر فرسوده
vervallen, rafelig, uitgemergeld, versleten, uitgeput
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فرسوده
تصویر فرسوده
decrepito, deshilachado, demacrado, desgastado, gastado, agotado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فرموده
تصویر فرموده
gefermenteerd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فرسوده
تصویر فرسوده
decrepito, sfilacciato, smunto, logoro, consumato, esausto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فرموده
تصویر فرموده
fermentato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فرسوده
تصویر فرسوده
дряхлый , изношенный , изможденный , обветшалый , изношенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فرموده
تصویر فرموده
fermentado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فرسوده
تصویر فرسوده
зношений , порваний , змучений , виснажений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فرموده
تصویر فرموده
ферментований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فرسوده
تصویر فرسوده
zniszczony, postrzępiony, wychudzony, wytarty, zużyty, wyczerpany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فرموده
تصویر فرموده
fermentowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فرموده
تصویر فرموده
fermentiert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فرسوده
تصویر فرسوده
verfallen, ausgefranst, abgekämpft, abgenutzt, erschöpft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فرموده
تصویر فرموده
ферментированный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فرسوده
تصویر فرسوده
decrépito, desfiado, demacrado, surrado, gasto, esgotado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فرموده
تصویر فرموده
fermentado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فرموده
تصویر فرموده
difermentasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی