جدول جو
جدول جو

معنی فرغار - جستجوی لغت در جدول جو

فرغار
(پسرانه)
شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
تصویری از فرغار
تصویر فرغار
فرهنگ نامهای ایرانی
فرغار
مرطوب، تر، خیس، بن مضارع فرغاردن
تصویری از فرغار
تصویر فرغار
فرهنگ فارسی عمید
فرغار
خیسانده نیک تر شده: دل تو سخت و مرا نرم دل آری چه عجب ک نرم باشد چو همه ساله بخون فرغار است. (رضی الدین)، سرشته گردیده آغشته
فرهنگ لغت هوشیار
فرغار
((فَ رْ))
خیسانیده، خیسیده، سرشته
تصویری از فرغار
تصویر فرغار
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فریار
تصویر فریار
(دخترانه)
دارنده شکوه و جلال
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرغان
تصویر فرغان
(پسرانه)
فرغانه، نام شهری در ترکستان قدیم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرسار
تصویر فرسار
قانون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فروار
تصویر فروار
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار، پربار، پرواره، فرواره، فراوار، فربال، بربار، بروار، برواره، غرفه، برای مثال آن کن که بدین وقت همی کردی هر سال / خزپوش و به کاشانه شو از صفه و فروار (فرخی - ۱۱۳)
فرهنگ فارسی عمید
پارسی تازی گشته فرفار درختی است گلدار و خوشنما درختی است با چوب نسوز که از آن کاسه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرغان
تصویر فرغان
آوند فراخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرغاء
تصویر فرغاء
نیزه پهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروار
تصویر فروار
محوط برج و بارو دار
فرهنگ لغت هوشیار
بتکده بتخانه: کرسانک از تبت است و اندر وی بتخانه های بزرگ است و آن را فرخار بزرگ خوانند، هر شهر حسن خیز جایی که مردم آن زیبا باشند، جمع فرخارها: ز روی سوری بباغ هر جا فرخارهاست ز بوی سنبل براغ هر سو تاتارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرجار
تصویر فرجار
پارسی تازی گشته پرگار پرگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرخار
تصویر فرخار
((فَ))
بتکده، بتخانه، شهری در تبت که بتخانه های آن معروف بوده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فروار
تصویر فروار
((فَ))
پروار. فروال، بالاخانه، خانه تابستانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرجار
تصویر فرجار
((فَ))
معرب پرگار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرخار
تصویر فرخار
دیر، معبد، بتخانه، برای مثال کافور خواه و بید تر، در خیش خانه باده خور / با ساقی فرخنده فر زاو خانه فرخار آمده (خاقانی - ۳۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرار
تصویر فرار
گریز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرار
تصویر فرار
بسیار گریزنده، گریزان، در علم شیمی ویژگی جسمی که به سرعت بخار شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرار
تصویر فرار
دور شدن ناگهانی و با سرعت زیاد از موضع خطر، دور شدن از دسترس و نظارت کسی،
کنایه از تن ندادن و تسلیم نشدن در برابر کار یا وضعیتی مثلاً فرار از خدمت سربازی
فرار دادن کسی: گریزاندن و دور کردن او از خطر
فرار کردن: فرار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرغر
تصویر فرغر
جوی کوچکی که آب از آن عبور کرده و آب کمی به جا مانده باشد، بن مضارع فرغردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرار
تصویر فرار
گریختن
فرهنگ لغت هوشیار
جوی آب، جایی که آب ازآن گذشته و مقدار کمی آب بجا مانده باشد خشک رودی که سیلاب از آنجا گذشته باشد و در هر جایی از آن قدری آب ایستاده باشد، آبگیر غدیر شمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فغار
تصویر فغار
نیزه در گذرنده نیزه تیز، جمع فغره، شکفتگان شکفته ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرغر
تصویر فرغر
((فَ غَ))
جوی آب، خشک رود، جایی که آب از آن گذشته و مقدار کمی آب به جا مانده باشد، گودال، آبگیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرار
تصویر فرار
((فِ یا فَ))
گریختن، گریز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرار
تصویر فرار
((فَ رّ))
بسیار گریزنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرار
تصویر فرار
Volatile, Desertion, Elusiveness, Escapement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
deserção, elusividade, fuga, volátil
دیکشنری فارسی به پرتغالی
дезертация , неуловимость , побег , летучий
دیکشنری فارسی به روسی
Desertion, Entschlüssenheit, Entkommen, flüchtig
دیکشنری فارسی به آلمانی
dezerterstwo, nieuchwytność, ucieczka, lotny
دیکشنری فارسی به لهستانی
дезертирство , невловимість , втеча , летючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
deserción, elusividad, escapatoria, volátil
دیکشنری فارسی به اسپانیایی