آنکه پیش از قوم رود تا اسباب آبخور را درست کند. (منتهی الارب). پیش رونده از قوم که آماده کند دلوها را و گرد کند حوضچه ها را و آنها را آب نوشاند و این فعل به معنی فاعل است و مفرد و جمع آن یکی است. (از اقرب الموارد). رجوع به فرط شود، آب پیش آینده از آبهای دیگر، هرچه پیش فرستاده شود از اجر و عمل. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، فرزند رسیده. (منتهی الارب)
آنکه پیش از قوم رود تا اسباب آبخور را درست کند. (منتهی الارب). پیش رونده از قوم که آماده کند دلوها را و گرد کند حوضچه ها را و آنها را آب نوشاند و این فَعَل به معنی فاعل است و مفرد و جمع آن یکی است. (از اقرب الموارد). رجوع به فَرْط شود، آب پیش آینده از آبهای دیگر، هرچه پیش فرستاده شود از اجر و عمل. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، فرزند رسیده. (منتهی الارب)
مبارزی است از لشکر افراسیاب و ضابط چغان بوده که موضعی است از ترکستان. (برهان). نام پهلوان تورانی است. (ولف) : سر سرفرازان و فرطوس نام برآرد ز گودرز و از طوس کام. فردوسی
مبارزی است از لشکر افراسیاب و ضابط چغان بوده که موضعی است از ترکستان. (برهان). نام پهلوان تورانی است. (ولف) : سر سرفرازان و فرطوس نام برآرد ز گودرز و از طوس کام. فردوسی