جدول جو
جدول جو

معنی فرصید - جستجوی لغت در جدول جو

فرصید
(فِ)
تکسک انگور. (منتهی الارب). عجم العنب. (اقرب الموارد) (حکیم مؤمن) ، دانۀ مویز. (از اقرب الموارد). عجم الزبیب. (حکیم مؤمن). فرصاد. فرصد. رجوع به فرصاد و فرصد شود، هستۀ مقل. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرید
تصویر فرید
(پسرانه)
بی همتا، یکتا، یگانه، بی نظیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرشید
تصویر فرشید
(پسرانه)
درخشان تر، دارای شکوه و عظمتی چون خورشید، نام برادر پیران ویسه، نام برادر پیران ویسه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرید
تصویر فرید
یکتا، بی نظیر، بی مانند، گوهری که در میان گردنبند قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراید
تصویر فراید
فریدها، یکتاها، بی نظیرها، بی مانندها، جمع واژۀ فرید، جمع واژۀ فریده
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
سگ و یا ددی که سوی شکار خواهد برجهد. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از منتهی الارب). ددی که سوی شکار خواهد برجهد، گویند: ’سبع رصید’. (از اقرب الموارد) ، چشم دارنده به چیزی. مراقب. مواظب. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
میانۀ قلاده را گویند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(فِ صِ)
خستۀ مویز. (منتهی الارب). عجم الزبیب. فرصاد. فرصید. (اقرب الموارد) ، تکسک انگور. (منتهی الارب). عجم العنب. (اقرب الموارد). رجوع به فرصاد و فرصید شود
لغت نامه دهخدا
(فِ)
تود یا توت سرخ یا بار آن. (از منتهی الارب). توت سفید را گویند و آن در خاصیت قائم مقام انجیر است. اگر برگ آن را با برگ انجیر سیاه و برگ انگوردر آب باران بجوشانند و موی را بدان بشویند سیاه گرداند. (برهان). اسم عربی توت سفید. (حکیم مؤمن). توت شامی که در ماوراءالنهر است و آن را خرتوت گویند. (ترجمه صیدنه). توت و گفته اند بار توت و گفته اند توت سرخ و منه قول الاسودبن یعفر: ’قنأت أنامله من الفرصاد’. (از اقرب الموارد) ، در کلام فقها مراد از فرصاد درختی است که بارش توت بود زیرا درخت را به نام بارش خوانند همچنانکه ثمر را به نام درخت، رنگی است سرخ. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فَ یِ)
فرائد. جمع واژۀ فرید و فریده. رجوع به فرائد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فصید
تصویر فصید
رگ زده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرید
تصویر فرید
واحد، یگانه، یکتا، بی مانند، بی نظیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصید
تصویر رصید
مراقب، چشم دارنده به چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرصد
تصویر فرصد
هسته انگور
فرهنگ لغت هوشیار
جمع فرید و فریده یگانه ها مفردات، اشیا نفیس، عبارتست از ایراد کلمه ای که قایم مقام دانه گوهر واسطه گردن بند باشد و چنین دانه باید که در یتیم بود و ایراد چنین کلمه ای دلالت کند بر بلندی و عظمت و فصاحت کلام: و فراید قلاید رشید الدین و طواط که گوش و گردن آفاق بدان متحلی است
فرهنگ لغت هوشیار
توت تود، توت سرخ، سرخابی از رنگ ها، هسته انگور درخت توت یا توت سرخ، میوه توت، رنگی است سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراید
تصویر فراید
((فَ))
جمع فرید و فریده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرصاد
تصویر فرصاد
((فِ))
درخت توت یا توت سرخ، میوه توت، رنگی است سرخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رصید
تصویر رصید
((رَ))
مراقب، مواظب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرید
تصویر فرید
((فَ))
یگانه، بی همتا، گوهر یکتا و گران بها، گوهری که میان گردن بند آویزان کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فردید
تصویر فردید
قانون، منظور
فرهنگ واژه فارسی سره
بی مانند، بی همتا، تک، تنها، تنها، واحد، وحید، یگانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد