جدول جو
جدول جو

معنی فرخشور - جستجوی لغت در جدول جو

فرخشور
(فَ رَ)
پیغمبر و رسول را گویند. (برهان). همانا اصل آن فرخ وخشور بوده یعنی پیغمبر خوب و آن را فرز فرجیشور نیز گفته اند یعنی بزرگ پیغمبر و این لغت از دساتیر نقل شد. (از آنندراج). ظاهراًتصحیف وخشور است. (یادداشت به خط مؤلف). مصحف وخشور است. (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به وخشور شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرخروز
تصویر فرخروز
(دخترانه)
نام یکی از الحان باربد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فراخور
تصویر فراخور
درخور، شایسته، سزاوار، لایق، سازوار، محقوق، اندرخور، فرزام، ارزانی، مناسب، شایان، مستحقّ، صالح، شایگان، خورند، باب، بابت، خورا
مناسب، اندازه، تناسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بروشور
تصویر بروشور
جزوۀ کوچک مقوایی یا کاغذی حاوی اطلاعاتی دربارۀ کالا یا موضوعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرختار
تصویر فرختار
فروشنده، آنکه چیزی را می فروشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرخشته
تصویر فرخشته
فرخشه، نوعی شیرینی که از آرد سفید، شکر، روغن و مغز بادام یا پسته تهیه می کردند، لوزینه
فرهنگ فارسی عمید
(فَ خوَرْ / خُرْ /خو)
گذرگاه آب، بچۀ تیهو را گویند و آن پرنده ای است کوچکتر از کبک. (برهان). بچۀ تیهو باشد. (فهرست مخزن الادویه). از این بیت بوشکور چنین برمی آید که خود تیهوست نه بچۀ او:
من بچۀ فرخورم و او باز سپید است
با باز کجا تاب برد بچۀ فرخور.
رجوع به فرحور (با حاء حطی) شود
لغت نامه دهخدا
فروشنده: هرگز نبود خلق فرختار چو تو حور مانا که ترا رضوان بوده است پرستار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخور
تصویر فراخور
لایق و شایسته و سزاوار
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی شیرینی که آن را با آرد شکر روغن و مغز بادام سازند قطائف لوزینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شروشور
تصویر شروشور
فتنه و غوغا، جاروجنجال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکشور
تصویر سرکشور
رئیس کشور
فرهنگ لغت هوشیار
پر حرارت. یاسری پر شور داشتن، کله ای پر حرارت داشتن، یا نطق پرشور. که حرارت و گرمی داشته باشد که تند و آتشین باشد
فرهنگ لغت هوشیار
((بُ رُ))
متن چاپی با تعداد صفحات معمولاً کم که اطلاعاتی درباره ویژگی های کالا یا نمایش یا نمایشگاه و نظایر آن به دست دهد، دفترک (واژه فرهنگستان)، کاتالوگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرختار
تصویر فرختار
((فُ رُ))
فروشنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراخور
تصویر فراخور
((فَ خُ))
درخور، سزاوار، متناسب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراخور
تصویر فراخور
مناسبت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پر شور
تصویر پر شور
de manière sensationnelle
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پر شور
تصویر پر شور
sansasyonel bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پر شور
تصویر پر شور
센세이셔널하게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پر شور
تصویر پر شور
衝撃的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پر شور
تصویر پر شور
בצורה סנסציונית
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پر شور
تصویر پر شور
सनसनीखेज़ रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پر شور
تصویر پر شور
secara sensasional
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پر شور
تصویر پر شور
อย่างน่าตื่นเต้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پر شور
تصویر پر شور
сенсационно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پر شور
تصویر پر شور
sensationeel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پر شور
تصویر پر شور
sensacionalmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پر شور
تصویر پر شور
sensazionalmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پر شور
تصویر پر شور
sensacionalmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پر شور
تصویر پر شور
惊人的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پر شور
تصویر پر شور
sensacyjnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پر شور
تصویر پر شور
сенсаційно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پر شور
تصویر پر شور
sensationell
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پر شور
تصویر پر شور
kwa njia ya kushangaza
دیکشنری فارسی به سواحیلی