بانگ، آواز بلند، کنایه از پناه فریاد برآوردن: آواز بلند برآوردن، بانگ کردن، فریاد کردن فریاد برداشتن: آواز بلند برآوردن، بانگ کردن، فریاد کردن، فریاد برآوردن فریاد خواستن: کنایه از یاری خواستن، داد خواستن فریاد رسیدن: کنایه از به فریاد رسیدن، به داد کسی رسیدن، مدد کردن
بانگ، آواز بلند، کنایه از پناه فریاد برآوردن: آواز بلند برآوردن، بانگ کردن، فریاد کردن فریاد برداشتن: آواز بلند برآوردن، بانگ کردن، فریاد کردن، فریاد برآوردن فریاد خواستن: کنایه از یاری خواستن، داد خواستن فریاد رسیدن: کنایه از به فریاد رسیدن، به داد کسی رسیدن، مدد کردن
بتکده بتخانه: کرسانک از تبت است و اندر وی بتخانه های بزرگ است و آن را فرخار بزرگ خوانند، هر شهر حسن خیز جایی که مردم آن زیبا باشند، جمع فرخارها: ز روی سوری بباغ هر جا فرخارهاست ز بوی سنبل براغ هر سو تاتارها
بتکده بتخانه: کرسانک از تبت است و اندر وی بتخانه های بزرگ است و آن را فرخار بزرگ خوانند، هر شهر حسن خیز جایی که مردم آن زیبا باشند، جمع فرخارها: ز روی سوری بباغ هر جا فرخارهاست ز بوی سنبل براغ هر سو تاتارها