جدول جو
جدول جو

معنی فرجان - جستجوی لغت در جدول جو

فرجان
(فَ)
نامی است که به خراسان و سیستان اطلاق میشده است. (از معجم البلدان). خراسان و سیستان یا خراسان و سند. (دستوراللغه) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرجهان
تصویر فرجهان
(دخترانه)
شکوه دنیا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرغان
تصویر فرغان
(پسرانه)
فرغانه، نام شهری در ترکستان قدیم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرحان
تصویر فرحان
(پسرانه)
شادان، خندان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرخان
تصویر فرخان
(پسرانه)
خان مقتدر، خان با فراست، نام پسر اردوان آخرین پادشاه اشکانی، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی، موبدی در شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فردان
تصویر فردان
(پسرانه)
یکتا، یگانه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مرجان
تصویر مرجان
(دخترانه)
گیاهی دریایی، معرب از سریانی، جانور بی مهره کوچک دریایی، بقایای قرمز رنگ رسوب یافته از همین جانور که در جواهرسازی کاربرد دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرزان
تصویر فرزان
(پسرانه)
عاقل، حکیم، دانشمند، فرزانه خردمند، فرزانه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرقان
تصویر فرقان
(پسرانه)
جداکننده حق و باطل، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرمان
تصویر فرمان
(پسرانه)
دستور، حکم، حکم، امر، دستور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرهان
تصویر فرهان
(پسرانه)
نام مکانی در نزدیکی همدان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فریان
تصویر فریان
(پسرانه)
آزاده، آزادگی، زبان سانسکریت، از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای اندلس در زمان مقدونی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فنجان
تصویر فنجان
ظرف کوچک چینی یا بلوری که در آن چای یا قهوه می خورند
ساعت آبی، وسیله ای برای اندازه گیری زمان در گذشته که در آن از جریان یکنواخت آب استفاده می شد و اسباب آن ظرفی بود با سوراخ کوچک که آب قطره قطره از آن می چکیده و با مدرج ساختن ظرف، گذشت زمان را اندازه می گرفتند و نوعی از آن ظرفی سوراخ دار بوده که آن را پنگان یا فنجان گفته اند، پنگان، پنگ، سرچه، فنجان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرجان
تصویر مرجان
جانور بی مهرۀ دریایی که مانند گیاه به زمین چسبیده است، بقایای قرمز رنگ این جانور که در جواهرسازی به کار می رود، سنگ شجری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرسان
تصویر فرسان
جمع واژۀ فارس، اسب سوار، سوار بر اسب، دلیر و جنگ جو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرقان
تصویر فرقان
بیست و پنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۷۷ آیه، قرآن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرمان
تصویر فرمان
امر، دستور، حکمی که از جانب شخص بزرگ صادر شود، حکم، وسیله ای دایره ای شکل برای هدایت خودرو، رل
فرمان بردن: کنایه از اطاعت کردن
فرمان راندن: کنایه از حکومت کردن
فرمان دادن: امر کردن، حکم کردن، اجازه دادن
فرمان یافتن: دریافت کردن فرمان، کنایه از مردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرجام
تصویر فرجام
انجام، پایان، عاقبت، آخر کار، در علم حقوق تجدیدنظر در رای دادگاه که توسط دیوان عالی کشور صورت می گیرد
فرجام خواستن: در علم حقوق تقاضای تجدیدنظر در دعوایی که حکم آن از دادگاه استان صادر شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرغان
تصویر فرغان
آوند فراخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرخان
تصویر فرخان
جمع فرخ، چوزگان جوجه ها ریزه گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرحان
تصویر فرحان
شادمان فیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرجام
تصویر فرجام
خاتمه، آخر، ختام، انتها
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته فرزین در شترنگ فرز عاقل حکیم: هر کجا تیزفهمی و فرزانی است بنده کند فهم و نادانی است. توضیح در فرهنگها باین کلمه معنی حکمت و علم و دانش داده اند در لغت فرس چاپ اقبال این بیت بهرامی سرخسی بشاهد آمده: مخالفان تو بی فره اند و بی فرهنگ معادیان تو نافرخند و نافرزان. نافرزان در ردیف نافرخ و فرخ صفت است و اصولا نا بر سر صفت آید: نامرد نامومن. در صورت صحت ضبط نافرزان به معنی غیر حکیم و غیر عاقل است. همین بیت در صالح الفرس و انجمن آرا آنند راج چنین آمده: مخالفان تو بی فره اند و بی فرهنگ موافقان تو با فرخ اند و با فرزان. تصور می رود که برای اثبات معنی عقل و حکمت در مصراع دوم تصرف کرده اند. شاهدی از حدیقه آمده موید مدعاست. مهره ایست از مهره های شطرنج که به منزله وزیر است، جمع فرازین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرجار
تصویر فرجار
پارسی تازی گشته پرگار پرگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرقان
تصویر فرقان
از هم جدا ساختن، جدا کننده حق از باطل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرجان
تصویر جرجان
پارسی تازی گشته گرگان شهری است در استر آباد
فرهنگ لغت هوشیار
جمع فارس، از ریشه پارسی سوار کاران اسواران جمع فارس سواران اسب سواران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمان
تصویر فرمان
حکم، امر، دستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرجان
تصویر عرجان
لنگان رفتن، جمع عارج، پوشیدگان نبود گان
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی شده: چلغوزه پارسی تازی شده ارگان گونه ای از زیت ها زالزالک زیتون مرا کشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنجان
تصویر فنجان
پیاله کوچک سفالین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرجاد
تصویر فرجاد
وجدان، فاضل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرجام
تصویر فرجام
اتمام، پایان، سرانجام، عاقبت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرزان
تصویر فرزان
فلسفه، حکمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرمان
تصویر فرمان
آمره
فرهنگ واژه فارسی سره