- فربی
- پر گوشت گوشتالو چاق سمین فربی مقابل لاغر، سنگین: کوه فربه، قوی نیرومند: فوج فربه، سخت شدید: زخم فربه، معور آبادان: ملک فربه گنج فربه، بسیار فراوان، گنده ستبر
معنی فربی - جستجوی لغت در جدول جو
- فربی ((فَ))
- فربه، چاق
- فربی
- فربه، پرگوشت، چاق
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پندارین
یکایی
زیاده، زیادتر
پرورنده، پروراننده
حیله، مکر، حقه، تزویر
ماورای
بالشچه، گستردنی بوب
گرگین
منسوب به حرب جنگی: کوس حربی، جنگنده رزمنده مرد حربی، یا کافر حربی. یا کافر حربی. کسی که اهل کتاب (مسلمان مسیحی یهودی زردشتی) نباشد، درین صورت مسلمانان او را بقبول اسلام دعوت کنند و در صورت عدم قبول با او میجنگند و او را میکشند، گوشه ای از ماهور، گوشه ای در راست پنجگاه
پروریدن پرورش یافتن پروردن، پرورش دادن
منسوب به سزب، ساخته شده از سرب، برنگ سرب
منسوب به صربستان از اهل صربستان
چاقی، اضافه وزن داشتن
مسیر غیراصلی، کنایه از غیراصلی
تربیت کننده، پرورش دهنده، پرورنده
دارای فره بودن، فر و شکوه، شوکت و جلال، برای مثال به مردی و دانایی و فرّهی / بزرگی و آیین شاهنشهی (فردوسی - ۷/۲۳۵)
مربوط به جنگ، جنگی، در حال جنگ
جنگنده
در موسیقی گوشه ای در دستگاه ماهور
جنگنده
در موسیقی گوشه ای در دستگاه ماهور
ویژگی نوعی طاق یا سقف محدب که با آجر ساخته می شود، در موسیقی ویژگی اثر موسیقایی موزون
زبانی از شاخۀ زبان های سامی که در شبه جزیرۀ عربستان، شمال قارۀ افریقا و کشورهای کویت، عراق، فلسطین، امارات و چند کشور دیگر رایج است، مربوط به قوم عرب مثلاً رقص عربی
جامۀ ردامانندی که بر روی جامه های دیگر بر تن می کنند
مسابقه ای که میان دو تیم همشهری برگزار می شود، شهرآورد
خوراکی رقیق که با آرد برنج یا نشاسته، شیر، شکر، گلاب و هل تهیه می شود
مادۀ آلی درون بدن حیوانات و دانۀ گیاهان که در آب حل نمی شود، پیه، کنایه از سرشیر، قیماق، چرب بودن، روغن دار بودن، مقابل درشتی و خشونت، کنایه از نرمی، ملایمت، رفق، مدارا، ملاطفت، برای مثال به هر کار چربی به کار آوری / سخن ها چنین پرنگار آوری (فردوسی۲ - ۱۲۱۱)
تهیه شده در فرن، به ویژه نوعی نان گردۀ کلفت، مرد درشت اندام
مقابل شرقی، مربوط به غرب، قرارگرفته در غرب، تهیه شده در غرب، از مردم غرب مثلاً غربی ها آمده بودند به کشورمان
زنشی، پهنکاری: در ساختمان تاک (طاق)، دمگیر: در خنیا انگبینی منسوب به ضرب، نوعی آواز یا آهنگ است که وزن مرتب داشته باشد در قدیم بعضی خوانندگان که ضرب هم می گرفتند و باهنگهای ضربی آشنایی داشتند این نوع آواز را همراه با نواختن ضرب می خواندند باین ترتیب که وزن معینی را در نظر میگرفتند و غزلی را دریک دستگاه میخواندند و گوشه های مهم ردیف را نشان می دادند. وزن آواز ضربی چنانکه هم اکنون معمول است 8، 6 بود. یا آلت ضربی. آلت موسیقی مانند دف و دهل و دو رویه نظیر آنها که بدانها اصول نگاهدارند. یا جلد تیماجی (چرمی) ضربی. جلد تیماجی (چرمی) که منقوش نباشد، یا طاق ضربی. قسمی که از آجرهای به هم پیوسته از پهنا زنند به طوری که قطر اطاق قطر اقصر آجر است
منسوب به عرب
مقابل شرقی، مغربی، منسوب به غرب
از ریشه لاتینی تنوری، نان تنوری خوراکی است رقیق. طرز تهیه: آرد برنج را بقدر ضرورت در کمی شیر حل کرده و در داخل شیر زده ده دقیقه می جوشانند و نزدیک پختن هل و گلاب و قند زده پس از دو سه جوش بر می دارند یا بدون قند کشیده یا شیره مصرف می کنند در هر یک لیتر شیر دویست گرم آرد برنج کافی است. نانی که در فرن پخته شود نان گرده ستبر نانی که کرانه هایش را در میان فرهم آورند و بریان کرده بروغن و شیر و شکر تر سازند
جمع فریس، کشتگان اسپ شناسان