جدول جو
جدول جو

معنی فرازی - جستجوی لغت در جدول جو

فرازی
بلندی سربالایی
تصویری از فرازی
تصویر فرازی
فرهنگ لغت هوشیار
فرازی
((فَ))
بلندی، سربالایی
تصویری از فرازی
تصویر فرازی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرازین
تصویر فرازین
ارشد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرازین
تصویر فرازین
جمع فرزین، از ریشه پارسی فرزین ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درازی
تصویر درازی
درازا طول مقابل پهنی پهنایی عرض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترازی
تصویر ترازی
افقی
فرهنگ واژه فارسی سره
مهره فروش، مهره های در رشته کشیده شده، مهره و آئینه و قرقره و دگمه کردن و گردن بند فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخی
تصویر فراخی
فراوانی، گشادگی، وسعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرازا
تصویر فرازا
ارتفاع، بلندی، مقدار ارتفاع یک محل از سطح دریا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرازی
تصویر خرازی
جایی که در آن مهره، گردنبند، آینه، شانه، عطر، جوراب، زینتآلات زنانه و مانند آن فروخته می شود
فرهنگ فارسی عمید
پارسی تازی گشته ترازی از مردم تراز از ساخته های تراز پارسی تازی گشته ترازی ترز نگار منسوب بشهر طراز، آنچه در شهر طراز یافت شود اسب طرازی گرگ طرازی. منسوب به طراز آن که جامه را نگار کند مطرز رقام. یا جامه طراز. جامه ای که برای سلطان بافند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراری
تصویر فراری
گریزان گریزان، در حال گریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرادی
تصویر فرادی
تنها، بی همتا
فرهنگ لغت هوشیار
گشادگی فراخا فراخنا وسعت، پهنا، فراوانی وفور مقابل قحط تنگی، افزونی بیشی. یا فراخی چشم. گشادگی چشم، خوشخویی، وفاداری
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به فراق آنچه درباره فراق بود: پیاپی شد غزلهای فراقی برآمد بانگ نوشانوش ساقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراغی
تصویر فراغی
دروایی (فضائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرازع
تصویر فرازع
جمع فرزعه، پاره های گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرانی
تصویر فرانی
نان کلیچه گرد و بزرگ، جمع فرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرازی
تصویر خرازی
((خَ رّ))
دکانی که در آن مهره، آینه، گردن بند و زیورآلات زنانه به فروش می رسد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درازی
تصویر درازی
درازا، طول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرادی
تصویر فرادی
((فُ دا))
جمع فرد، تک، تنها
نماز فرادی: نمازی که تنها خوانده شود، مقابل نماز جماعت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراخی
تصویر فراخی
((فَ))
گشادگی، وسعت، پهنا، فراوانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراشی
تصویر فراشی
شغل و عمل فرّاش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراری
تصویر فراری
Defector, Escapist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فراخی
تصویر فراخی
Flamboyance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
дезертир , беглец
دیکشنری فارسی به روسی
Deserteur, Fluchthelfer
دیکشنری فارسی به آلمانی
дезертир , втікач
دیکشنری فارسی به اوکراینی