جدول جو
جدول جو

معنی فخوخ - جستجوی لغت در جدول جو

فخوخ
(فُ)
جمع واژۀ فخ ّ. رجوع به فخ ّ شود
لغت نامه دهخدا
فخوخ
جمع فخ، دام های شکاری دام شکاری، جمع فخاخ فخوخ
تصویری از فخوخ
تصویر فخوخ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فروخ
تصویر فروخ
فرخ ها، جوجه ها، جمع واژۀ فرخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فخاخ
تصویر فخاخ
فخ ها، دام ها، تله ها، جمع واژۀ فخ
فرهنگ فارسی عمید
(ذُ بَ)
بیرون برآوردن باد از مردم و ستور با بانگ یا بی بانگ. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، دمیدن بوی. (منتهی الارب). رجوع به فوج و فوح و فوحان شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
نازنده. (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل ص 76) (منتهی الارب). به تکلف ستاینده خویشتن را. فخرکننده. (اقرب الموارد) ، ناقۀ بزرگ پستان کم شیر. (منتهی الارب). و گوسفند اهلی بزرگ پستان و کم شیر. (از اقرب الموارد) ، پستان سطبر درشت تنگ سوراخ کم شیر، خرمابن بزرگ تنه گنده شاخ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). درخت نخل قوی شاخ پربرگ. (فهرست مخزن الادویه) ، اسب بزرگ و دراز نره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(فَخَ)
فروهشتگی هر دو پای. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
شفتالو. جمع واژۀ خوخه. رجوع به خوخه شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
اصل. لخوخ، اصل عیب ناک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(فَرْ رو)
خوشه که رسیده و دانه بسته باشد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
میی که خورندۀ خود را بشکند و سست کند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به فضوح شود
لغت نامه دهخدا
(فِ)
جمع واژۀ فخ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فخ ّ شود
لغت نامه دهخدا
(فُ)
جمع واژۀ فتخه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فتخه شود، بندهای پنجۀ شیر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ مَ)
نازیدن، نازیدن به خوی نیکو، افزون داشتن کسی را بر کسی در فخر. (منتهی الارب). رجوع به فخر و فخار شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
ضرع فخور، پستان سطبر تنگ سوراخ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). فخور. رجوع به فخور شود
لغت نامه دهخدا
(طُ)
دشوارخوئی. بدصحبتی. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فضوخ
تصویر فضوخ
می مرد افکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروخ
تصویر فروخ
جمع فرخ، چوزگان جوجه ها جمع فرخ جوجه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فخاخ
تصویر فخاخ
جمع فخ، دام های شکاری دام شکاری، جمع فخاخ فخوخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فخور
تصویر فخور
فخر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوخ
تصویر خوخ
شفتالو از گیاهان هلو شفتالو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فخیخ
تصویر فخیخ
فرفر آوای دهان، خور و پف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتوخ
تصویر فتوخ
جمع فتخه، گجه ها انگشتری های بی نگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فخور
تصویر فخور
((فَ))
بسیار فخر کننده
فرهنگ فارسی معین