- فتیا
- فتوی بنگرید به فتوی
معنی فتیا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فتیٰ ها، جوانمرد ها و سخی ها، کریم ها، پیروان آیین فتوت، جمع واژۀ فتیٰ
جوانان
جمع فتاه، دختران زنان جوان
فتات، دختر جوان
دادستان
نظر یا رای فقیه و مجتهد در احکام شرعی
فتوا دادن: صدور رای و نظر فقهی از جانب فقیه در مورد یک حکم شرعی
فتوا گرفتن: پرسیدن رای و نظر فقیه دربارۀ یک مسئلۀ شرعی
فتوا دادن: صدور رای و نظر فقهی از جانب فقیه در مورد یک حکم شرعی
فتوا گرفتن: پرسیدن رای و نظر فقیه دربارۀ یک مسئلۀ شرعی
فتیله، پنبۀ تابیده یا نوار نخی که در چراغ نفتی می گذارند، پنبه یا لتۀ تاب داده، پلیته، پتیله، ذباله
گداخته، سنگلاخ سیاه
تافته شده
ترکیده از فربهی در ستور، تیز زبان مرد، پیکان دو زبانه، بامداد روشن
کوفته، ریز ریز، نانریزه خرده نان، نانسوده خرده نان خشک که در آشپزی به کار برند کوفته و ریزه ریزه کردن، نان خشک نرم ساییده
آنچه عالم دینی نویسد در موضوع حکمی شرعی رای فقیه در حکم شرعی فرعی، جمع فتاوی
آنچه نزد اقوام ابتدایی دارای جنبۀ رازآمیز و جادویی بوده و پرستش می شده
جوانمرد و سخی، کریم، هر یک از پیروان آیین فتوت
جوانمرد و سخی
جوان شدن، جوانمردی نمودن، جوانی، جوانمردی
مصغّر واژۀ فتیٰ
فرنجمشک
حب القنب
نیازمندی: نیازمند شدن