معنی فتیل فتیل فتیله، پنبۀ تابیده یا نوار نخی که در چراغ نفتی می گذارند، پنبه یا لتۀ تاب داده، پلیته، پتیله، ذباله تصویر فتیل فرهنگ فارسی عمید
فتیل فتیل تافته، مفتول، ریسمان باریک از پوست خرمابن، آن چه از چرک بدن که با انگشتان تابند فرهنگ فارسی معین
فتیله فتیله پنبۀ تابیده یا نوار نخی که در چراغ نفتی می گذارند، پنبه یا لتۀ تاب داده، فَتیل، پَلیته، پَتیله، ذُباله فرهنگ فارسی عمید