جدول جو
جدول جو

معنی فتوکپی - جستجوی لغت در جدول جو

فتوکپی
تصویری که به وسیلۀ دستگاه مخصوص از متن یا نقشی تهیه می شود، دستگاهی که به این روش از نوشته ها عکس می گیرد، کنایه از کاملاً شبیه
تصویری از فتوکپی
تصویر فتوکپی
فرهنگ فارسی عمید
فتوکپی
عکس برداری از روی اسناد و اوراق
تصویری از فتوکپی
تصویر فتوکپی
فرهنگ لغت هوشیار
فتوکپی
((فُ تُ کُ))
عمل عکس برداری از سندی با دستگاهی مخصوص، دستگاهی که توسط آن ازاسناد عکس می گیرند، تصویری که به وسیله آن دستگاه به دست می آید
تصویری از فتوکپی
تصویر فتوکپی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فوتوکپی
تصویر فوتوکپی
عکس برداشتن از روی اسناد و نوشته ها با دستگاه بخصوص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتوحی
تصویر فتوحی
سینه پوش جامه ای که بر سینه پوشند صدیر منسوب به فتوح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتوحی
تصویر فتوحی
جامه ای که بر سینه پوشند، صدیر
فرهنگ فارسی معین
फोटोकॉपी करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فتوی
تصویر فتوی
دادستان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فتوی
تصویر فتوی
فرمان فقیه و مفتی، آنچه عالم نویسد در موضوع حکم شرعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتوک
تصویر فتوک
گزافیدن، بیباکی، فرو گرفتن، زخم رساندن، ناگاه کشتن، دلیری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتوی
تصویر فتوی
((فَ وا))
حکم و رأی فقیه و حاکم شرع، فتوا
فرهنگ فارسی معین