- فتوکپی
- تصویری که به وسیلۀ دستگاه مخصوص از متن یا نقشی تهیه می شود، دستگاهی که به این روش از نوشته ها عکس می گیرد، کنایه از کاملاً شبیه
معنی فتوکپی - جستجوی لغت در جدول جو
- فتوکپی
- عکس برداری از روی اسناد و اوراق
- فتوکپی ((فُ تُ کُ))
- عمل عکس برداری از سندی با دستگاهی مخصوص، دستگاهی که توسط آن ازاسناد عکس می گیرند، تصویری که به وسیله آن دستگاه به دست می آید
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عکس برداشتن از روی اسناد و نوشته ها با دستگاه بخصوص
سینه پوش جامه ای که بر سینه پوشند صدیر منسوب به فتوح
جامه ای که بر سینه پوشند، صدیر
fotocopiar
сделать копию
fotokopieren
robić kopię
робити копію
fotocopiar
photocopier
fotocopiare
fotokopiëren
फोटोकॉपी करना
menyalin
fotokopi çekmek
kunakili
ถ่ายเอกสาร
ফটোকপি করা
فوٹو کاپی کرنا
دادستان
فرمان فقیه و مفتی، آنچه عالم نویسد در موضوع حکم شرعی
گزافیدن، بیباکی، فرو گرفتن، زخم رساندن، ناگاه کشتن، دلیری کردن