افتادن، فتدن، اوفتادن، افتدن، فتیدن، افتیدن از بالا به پایین افتادن، سقوط کردن، فرود آمدن بی استفاده در جایی رها شدن، بستری یا زمین گیر شدن وقوع حادثه ای به صورت ناگهانی در موقعیتی یا مسیری قرار گرفتن سقط شدن جنین
افتادن، فُتِدَن، اوفتادَن، اُفتَدَن، فُتیدَن، اُفتیدَن از بالا به پایین افتادن، سقوط کردن، فرود آمدن بی استفاده در جایی رها شدن، بستری یا زمین گیر شدن وقوع حادثه ای به صورت ناگهانی در موقعیتی یا مسیری قرار گرفتن سقط شدن جنین
افتادن: خداوندا چو آید پای بر سنگ فتد کشتی در آن گردابۀ تنگ. نظامی. گر نه ز صبح آینه بیرون فتاد نور تو بر خاک زمین چون فتاد؟ نظامی. رباخواری از نردبانی فتاد شنیدم که هم درنفس جان بداد. سعدی. رجوع به افتادن شود
افتادن: خداوندا چو آید پای بر سنگ فتد کشتی در آن گردابۀ تنگ. نظامی. گر نه ز صبح آینه بیرون فتاد نور تو بر خاک زمین چون فتاد؟ نظامی. رباخواری از نردبانی فتاد شنیدم که هم درنفس جان بداد. سعدی. رجوع به افتادن شود
از بالا به پایین افتادن، سقوط کردن، فرود آمدن کنایه از بی استفاده در جایی رها شدن کنایه از بستری یا زمین گیر شدن وقوع حادثه ای به صورت ناگهانی در موقعیتی یا مسیری قرار گرفتن کنایه از سقط شدن جنین تابیدن کنایه از حذف شدن یا نادیده گرفته شدن به صورت سهوی کنایه از مهمان شدن معمولاً بدون دعوت مصادف شدن رد شدن، مردود شدن با کسی هم صحبت شدن و معاشرت کردن کنایه از از دست دادن مقاومت فهمیده شدن حمله کردن انجام کاری به صورت عادت شدن عارض شدن واقع شدن
از بالا به پایین افتادن، سقوط کردن، فرود آمدن کنایه از بی استفاده در جایی رها شدن کنایه از بستری یا زمین گیر شدن وقوع حادثه ای به صورت ناگهانی در موقعیتی یا مسیری قرار گرفتن کنایه از سقط شدن جنین تابیدن کنایه از حذف شدن یا نادیده گرفته شدن به صورت سهوی کنایه از مهمان شدن معمولاً بدون دعوت مصادف شدن رد شدن، مردود شدن با کسی هم صحبت شدن و معاشرت کردن کنایه از از دست دادن مقاومت فهمیده شدن حمله کردن انجام کاری به صورت عادت شدن عارض شدن واقع شدن
از پا درآمدن. (از آنندراج) (انجمن آرای ناصری) (از برهان) (هفت قلزم). از پا درآمدن. ساقط شدن. سقط شدن. (فرهنگ فارسی معین) : بر شیر زخمی استوار کرد چنانکه بدان تمام شد و بیفتاد. (تاریخ بیهقی). پادشاه... به دو دست بر سر و روی شیر زد چنانکه شیر شکسته شد و بیفتاد. (تاریخ بیهقی). و تا نخواهد کس را نصیحت مکن و پند مده خاصه آنکس که پند نشنود که او خود افتد. (منتخب قابوسنامه ص 29). - فروافتادن، گمراه شدن. از دست دادن. سرنگون شدن. خراب شدن. فروریختن: بی آنکه کسی فکنده او را از پایۀ خود فروفتد پست. خاقانی. در حال بیرون آمد و تنی چند از مردان بگزید و همه را فرمود تاکمر وفا در میان بندند و از جماعت عالم پیمودگان پرسید که کدام جایگاه از شما فروافتاد گفتند که شرق و غرب (و عرب) و عجم برآمدیم جز که طبرستان، مهر فیروز هم در روز از بلخ رخت بست و عنان براه طبرستان گشاد. (تاریخ طبرستان). نقل است که همه سرای فروافتاد جز دهلیز نماند، آن شب که وفات کرد دهلیز نیز فروافتاد. (تذکرهالاولیاء عطار).
از پا درآمدن. (از آنندراج) (انجمن آرای ناصری) (از برهان) (هفت قلزم). از پا درآمدن. ساقط شدن. سقط شدن. (فرهنگ فارسی معین) : بر شیر زخمی استوار کرد چنانکه بدان تمام شد و بیفتاد. (تاریخ بیهقی). پادشاه... به دو دست بر سر و روی شیر زد چنانکه شیر شکسته شد و بیفتاد. (تاریخ بیهقی). و تا نخواهد کس را نصیحت مکن و پند مده خاصه آنکس که پند نشنود که او خود افتد. (منتخب قابوسنامه ص 29). - فروافتادن، گمراه شدن. از دست دادن. سرنگون شدن. خراب شدن. فروریختن: بی آنکه کسی فکنده او را از پایۀ خود فروفتد پست. خاقانی. در حال بیرون آمد و تنی چند از مردان بگزید و همه را فرمود تاکمر وفا در میان بندند و از جماعت عالم پیمودگان پرسید که کدام جایگاه از شما فروافتاد گفتند که شرق و غرب (و عرب) و عجم برآمدیم جز که طبرستان، مهر فیروز هم در روز از بلخ رخت بست و عنان براه طبرستان گشاد. (تاریخ طبرستان). نقل است که همه سرای فروافتاد جز دهلیز نماند، آن شب که وفات کرد دهلیز نیز فروافتاد. (تذکرهالاولیاء عطار).
اگر کسی به خواب بیند که بر روی افتاد، دلیل تشویش او بود، خاصه در جنگ و خصومت. اگر بیند که ازجایگاهی بلند به زیر افتاد، چنانکه از کوهی یا از بامی یا از دیواری، دلیل که آرزویی در وی تمام بسر نشود و مرادش حاصل نگردد. محمد بن سیرین اگر کسی بیند که از جایگاهی به زیر افتاد، دلیل بود امیدی که دارد برنیاید و ناامید نگردد. اگر بیند که از کوه به زیر افتاد، دلیل که حالش بد شود و به قدر افتادن بر تن او رنج رسد. اگر بیند که زخمی سخت به وی رسید و خون از آن عضو روان شد، دلیل که به قدر آن زخم وی را زیانی رسد. اگر بیند که پایش بلغزید و بیفتاد، دلیل کند که رنجی و المی بدو رسد. اگر بیند که بیفتاد و رنجی بدو نرسید، دلیل کند که سهل و آسان بود. اگر بیند که از آستانه خانه او مار و کژدم و گزندگان بیفتاد، دلیل کند که او را از پادشاه یا از کسی بزرگ غم و اندوه رسد. اگر بیند که بام خانه یا دیوار بر او افتاد، دلیل که مال بسیار بدو رسد از آنجا که امید ندارد، و بدان سبب خرم و شادان گردد و کارش گشاده شود.
اگر کسی به خواب بیند که بر روی افتاد، دلیل تشویش او بود، خاصه در جنگ و خصومت. اگر بیند که ازجایگاهی بلند به زیر افتاد، چنانکه از کوهی یا از بامی یا از دیواری، دلیل که آرزویی در وی تمام بسر نشود و مرادش حاصل نگردد. محمد بن سیرین اگر کسی بیند که از جایگاهی به زیر افتاد، دلیل بود امیدی که دارد برنیاید و ناامید نگردد. اگر بیند که از کوه به زیر افتاد، دلیل که حالش بد شود و به قدر افتادن بر تن او رنج رسد. اگر بیند که زخمی سخت به وی رسید و خون از آن عضو روان شد، دلیل که به قدر آن زخم وی را زیانی رسد. اگر بیند که پایش بلغزید و بیفتاد، دلیل کند که رنجی و المی بدو رسد. اگر بیند که بیفتاد و رنجی بدو نرسید، دلیل کند که سهل و آسان بود. اگر بیند که از آستانه خانه او مار و کژدم و گزندگان بیفتاد، دلیل کند که او را از پادشاه یا از کسی بزرگ غم و اندوه رسد. اگر بیند که بام خانه یا دیوار بر او افتاد، دلیل که مال بسیار بدو رسد از آنجا که امید ندارد، و بدان سبب خرم و شادان گردد و کارش گشاده شود.