مرد نیک ترسناک، (منتهی الارب)، کسی که امور را از یکدیگر فرق میگذارد و تمییز میدهد، (اقرب الموارد)، آن که جدا کند دو چیز را، آن که فرق گذارد حق را از باطل، (یادداشت بخط مؤلف) : فاروق حق و باطل ملک زمین تویی احسنت شادباش زهی حقگزار ملک، انوری، - تریاق فاروق، بهترین تریاکها و نیکوترین مرکبات بدان جهت که جدا گرداند بیماری و تندرستی را، (منتهی الارب)، و مطلقاً بمعنی تریاق به کار رفته است، مسیح کاشی گوید: خورده فاروق فقر پنبۀ من زآنم از آسمان گزندی نیست، (از آنندراج)، تریاق افاعی، تریاق مثرودیطس
مرد نیک ترسناک، (منتهی الارب)، کسی که امور را از یکدیگر فرق میگذارد و تمییز میدهد، (اقرب الموارد)، آن که جدا کند دو چیز را، آن که فرق گذارد حق را از باطل، (یادداشت بخط مؤلف) : فاروق حق و باطل ملک زمین تویی احسنت شادباش زهی حقگزار ملک، انوری، - تریاق فاروق، بهترین تریاکها و نیکوترین مرکبات بدان جهت که جدا گرداند بیماری و تندرستی را، (منتهی الارب)، و مطلقاً بمعنی تریاق به کار رفته است، مسیح کاشی گوید: خورده فاروق فقر پنبۀ من زآنم از آسمان گزندی نیست، (از آنندراج)، تریاق افاعی، تریاق مثرودیطس
دهی است از دهستان رامجرد بخش اردکان شهرستان شیراز که در 71 هزارگزی جنوب خاوری اردکان و کنار راه فرعی زرقان به بیضا واقع است. جلگه ای معتدل، مالاریایی و دارای 82 تن سکنه است. آب آنجا ازقنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و چغندر و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان رامجرد بخش اردکان شهرستان شیراز که در 71 هزارگزی جنوب خاوری اردکان و کنار راه فرعی زرقان به بیضا واقع است. جلگه ای معتدل، مالاریایی و دارای 82 تن سکنه است. آب آنجا ازقنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و چغندر و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لقب عمر بن خطاب است (در عرف اهل سنت و جماعت) : در میان حق و باطل فرق کن باش چون فاروق مر حق را معین، خاقانی، صدّیق به صدق پیشوا بود فاروق ز فرق هم جدا بود، نظامی، رجوع به عمر شود
لقب عمر بن خطاب است (در عرف اهل سنت و جماعت) : در میان حق و باطل فرق کن باش چون فاروق مر حق را معین، خاقانی، صِدّیق به صدق پیشوا بود فاروق ز فرق هم جدا بود، نظامی، رجوع به عُمَر شود
نام جایی است در شعر هذیل. ابوقلابۀ هذلی گوید: رب هامه تبکی علیک کریمه بألوذ او بمجامعالاضجان و اخ یوازن ما جنیت بقوه و اذا غویت الغی لایلحان. (از معجم البلدان)
نام جایی است در شعر هذیل. ابوقلابۀ هذلی گوید: رُب ْهامه تبکی علیک کریمه بألوذ او بمجامعالاضجان و اخ یوازن ما جنیت بقوه و اذا غویت الغی لایلحان. (از معجم البلدان)
معرب پالوده. جوهری در صحاح گوید: درست آن فالوذ یا فالوذق است و فالوذج غلط است. (یادداشت بخط مؤلف) : فالوذج یمنع من نیله ما فیه من عقد و انضاج یسبح فی لجه یاقوته للوز حیتان من العاج کأنّما ابرز من جامه ثوب من اللاذ بدیباج. ابوطالب عبدالسلام بن الحسین المأمونی. روی ان ّ الحسین بن علی رأی رجلاً یعیب الفالوذج فقال لباب البرّ بلعاب النحل ما عاب هذا مسلم. (مکارم الاخلاق طبرسی). قیل لاعرابی علی مائده لبعض الخلفاء وقد حضر فالوذج و هو یأکل منه: یا هذا انه لایشبع منه احد الاّ مات فامسک یده ساعه ثم ضرب بالخمس و قال استوصوا بعیالی خیراً. (از کشکول). رجوع به فالوذق و فالوذ و فالودج و پالوده شود
معرب پالوده. جوهری در صحاح گوید: درست آن فالوذ یا فالوذق است و فالوذج غلط است. (یادداشت بخط مؤلف) : فالوذج یمنع من نیله ما فیه من عقد و انضاج یسبح فی لجه یاقوته للوز حیتان من العاج کأنّما ابرز من جامه ثوب من اللاذ بدیباج. ابوطالب عبدالسلام بن الحسین المأمونی. روی ان ّ الحسین بن علی رأی رجلاً یعیب الفالوذج فقال لباب البرّ بلعاب النحل ما عاب هذا مسلم. (مکارم الاخلاق طبرسی). قیل لاعرابی علی مائده لبعض الخلفاء وقد حضر فالوذج و هو یأکل منه: یا هذا انه لایشبع منه احد الاّ مات فامسک یده ساعه ثم ضرب بالخمس و قال استوصوا بعیالی خیراً. (از کشکول). رجوع به فالوذق و فالوذ و فالودج و پالوده شود
شکاف کوه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، درخت خرمایی که در حال شکوفه کردن باشد. (از منتهی الارب) ، زمین پست میان دو پشته. (منتهی الارب). - فالق الاصباح، شکافندۀ صبح، یعنی خدا. (از فرهنگ نظام) : فالق الاصباح اسرافیل وار جمله را در صورت آردآن دیار. مولوی. - فالق الحب، آفرینندۀآن یا برون آرندۀ برگش به شکافتن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
شکاف کوه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، درخت خرمایی که در حال شکوفه کردن باشد. (از منتهی الارب) ، زمین پست میان دو پشته. (منتهی الارب). - فالق الاصباح، شکافندۀ صبح، یعنی خدا. (از فرهنگ نظام) : فالق الاصباح اسرافیل وار جمله را در صورت آردآن دیار. مولوی. - فالق الحب، آفرینندۀآن یا برون آرندۀ برگش به شکافتن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
دهی از دهستان خفرک بخش زرقان شهرستان شیراز که در 56 هزارگزی شمال خاوری زرقان و کنار راه فرعی سیدان به محمودآباد خفرک واقع است، جلگه ای معتدل، مالاریایی و دارای 1720 تن سکنه است، آب آنجا از چشمه و قنات تأمین میشود، محصول عمده اش غلات و میوه، و شغل اهالی زراعت و باغبانی است، دارای یک دبستان است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)، و رجوع به فارسنامۀ ابن بلخی چ تهران ص 125 شود
دهی از دهستان خفرک بخش زرقان شهرستان شیراز که در 56 هزارگزی شمال خاوری زرقان و کنار راه فرعی سیدان به محمودآباد خفرک واقع است، جلگه ای معتدل، مالاریایی و دارای 1720 تن سکنه است، آب آنجا از چشمه و قنات تأمین میشود، محصول عمده اش غلات و میوه، و شغل اهالی زراعت و باغبانی است، دارای یک دبستان است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)، و رجوع به فارسنامۀ ابن بلخی چ تهران ص 125 شود
اگر بیند لقمه فالوده خورد، دلیل است سخن خوش بگوید. اگر بیند که فالوده در دهن کسی نهاد، دلیل است که از بهر وی کاری نیکو کند. محمد بن سیرین دیدن فالوده بر چهاروجه است. اول: سخن خوش. دوم: مالی که به زحمت حاصل کند. سوم: کاری نیکو. چهارم: کاری که به دشواری برآید .
اگر بیند لقمه فالوده خورد، دلیل است سخن خوش بگوید. اگر بیند که فالوده در دهن کسی نهاد، دلیل است که از بهر وی کاری نیکو کند. محمد بن سیرین دیدن فالوده بر چهاروجه است. اول: سخن خوش. دوم: مالی که به زحمت حاصل کند. سوم: کاری نیکو. چهارم: کاری که به دشواری برآید .