- فاق
- شکاف سر قلم
معنی فاق - جستجوی لغت در جدول جو
- فاق
- کاسه پر از طعام، روغن زیتون پخته، دشت هموار
- فاق
- شکاف میان قلم، شکاف میان ریش بلند، سوفار، بخش انتهایی تیر، وسط چله کمان، طول شلوار از خشتک تا کمر
- فاق
- شکاف مثلاً فاق قلم
در خیاطی فاصلۀ خشتک شلوار تا کمر
وسط چلۀ کمان، سوفار
نوعی پارچۀ تافته
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مقابل واجد، آنکه یا آنچه چیزی را ندارد، محروم، بی نصیب، ویژگی زنی که شوهر یا فرزند خود را از دست داده
لنگن، بیابان کوچک، شانه کوچک نیازمندی، فقر تنگدستی
رنگ روشن رنگ ناب، بسیار زرد
گم کننده، از دست رفته، نداشتن آن
نیازمندی، فقر تنگدستی
((ق ِ))
فرهنگ فارسی معین
نایابنده، کسی که چیزی یا کسی را نداشته باشد، زنی که شوهر یا فرزند خود را از دست داده باشد
زرد پررنگ
فقر، تنگ دستی
جمع افق، کران ها، آسمان
کرانه ها، کنارهامون، کران تا کران
جمع رفیق، همراهان همرایان دمسازان
بسیار سفر کننده، بسیار تصرف کننده در کار تجارت
پوست نازکی که زیر پوست ظاهر بدن است، پوست نازک درونی که شکم را از قسمت پایین مجزا می کند، پردۀ درون شکم که روده ها در میان آن قرار دارد و هرگاه قسمت پایین آن شکاف پیدا کند، سبب عارضۀ فتق می شود
کرانه های آسمان، کشورها، جهان هستی، وجود، همۀ جهان، مردم جهان، کنارها، اطراف
جمع افق، کرانه های آسمان، دشت، عالم، جهان
((ص))
فرهنگ فارسی معین
پرده ای است دوجداره و دارای ترشح مخصوص در بین دو جدار که منضم به اعضای داخل بطن و لگن می باشد، صفاق اصل مزودرمی دارد و لایه مجاور به احشاء آن را صفاق احشایی و لایه مجاور به عضلات شکم را صفاق جداری گویند
رفقه ها، گروه های هم سفر و همراه، دوستان و همراهان، جمع واژۀ رفقه
پارسی است بای یکی از سازها سازی است از مقیدات آلات ذوات النفخ بطول یک وجب و دارای سوراخهای و زبانه هایی بر دهانه آن
دوردست، کران، فراس، کرانه
ارتقا یابنده
پارسی ک زای زاج زه بچه (هر چیز)
از زانو به پائین انسان و حیوان
میان درون، آمیغ (حقیقت) راستی حقیقت شی واقع مطلب: (حاق مطل ازین قرار است)، وسط چیزی میان شی
آک گویی آک جویی، سرزنش