جدول جو
جدول جو

معنی فاقد

فاقد((ق ِ))
نایابنده، کسی که چیزی یا کسی را نداشته باشد، زنی که شوهر یا فرزند خود را از دست داده باشد
تصویری از فاقد
تصویر فاقد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فاقد

فاقد

فاقد
مقابلِ واجد، آنکه یا آنچه چیزی را ندارد، محروم، بی نصیب، ویژگی زنی که شوهر یا فرزند خود را از دست داده
فاقد
فرهنگ فارسی عمید

فاقد

فاقد
آنکه چیزی یا کسی از دست او رفته باشد. (اقرب الموارد). مقابل واجد.
- فاقد چیزی بودن، نداشتن آن. (یادداشت بخط مؤلف).
، زن شوی یا پسر گم کرده. زن شوی یا پسر مرده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، گاو ماده که بچه اش را دده خورده، و کذا ظبیه فاقد. (منتهی الارب). رجوع به فقد و فقدان شود
لغت نامه دهخدا