جدول جو
جدول جو

معنی فادح - جستجوی لغت در جدول جو

فادح
(دِ)
کار گران و دشوار. (آنندراج) ، گرانبار. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
فادح
گران: چون کار، دشوار: چون دین
تصویری از فادح
تصویر فادح
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فاتح
تصویر فاتح
(پسرانه)
پیروز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فائح
تصویر فائح
بوی خوش دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاتح
تصویر فاتح
گشاینده کشورها در جنگ، همراه با پیروز
فاتح شدن: پیروز شدن، غلبه کردن بر دشمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مادح
تصویر مادح
مدح کننده، مدح گوینده، ستاینده، ستایشگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قادح
تصویر قادح
کسی که دیگری را سرزنش کند، سرزنش کننده، بدگویی کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاضح
تصویر فاضح
رسوا کننده، آشکار کننده، روشن، آشکار مثلاً دلیل فاضح
فرهنگ فارسی عمید
(دِ حَ)
سختی. (آنندراج). ج، فوادح. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
سنگی است زرد مایل بسفیدی و سبزی و رنگهای دیگر بر او ظاهر است. در قدیم آنرا دافع همه سموم می دانستند پازهرکانی فادزهر معدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مادح
تصویر مادح
مدح کننده، ستایشگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قادح
تصویر قادح
سرزنش کننده، بدگویی کننده
فرهنگ لغت هوشیار
بوی خوش دهنده: در اثنا قصیده ای که به ثنای فایحش موشح دارم، مستمع
فرهنگ لغت هوشیار
فایح در فارسی خوشبوی بوی خوش دهنده بوی خوش دهنده: در اثنا قصیده ای که به ثنای فایحش موشح دارم، مستمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاضح
تصویر فاضح
آشکار کننده، پرده دری کننده
فرهنگ لغت هوشیار
ون ونیتک وانیتار پیروز پیر وچگر پاتیاوند کشور گشا گشاینده گشاینده و گیرنده شهرها پیروز ظفریاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فادر
تصویر فادر
پخته سرد: چون گوشت، گشن سست، بز کوهی پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فادن
تصویر فادن
شاغول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فارح
تصویر فارح
شادمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صادح
تصویر صادح
آوازه خوان خواننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شادح
تصویر شادح
مرغزار گیاه فراخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سادح
تصویر سادح
نیکو حال، فراخ سال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فادحه
تصویر فادحه
پتیار سخت آسیب بزرگ پیشامد بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مادح
تصویر مادح
((دِ))
ستایش کننده، مدح کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قادح
تصویر قادح
((دِ))
سرزنش کننده، طعنه زننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فایح
تصویر فایح
((یِ))
بوی خوش دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاتح
تصویر فاتح
((تِ))
گشاینده، تصرف کننده، پیروز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فادج
تصویر فادج
((دَ))
فاذج، سنگی است زرد مایل به سفیدی و سبزی و رنگ های دیگر بر او ظاهر است. در قدیم آن را دافع همه سموم می دانستند، پادزهر کانی، فادزهر معدنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاضح
تصویر فاضح
آشکارکننده، پرده دری کننده، روشن، آشکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاتح
تصویر فاتح
پیروزمند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فاتح
تصویر فاتح
Victor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فاتح
تصویر فاتح
vencedor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فاتح
تصویر فاتح
победитель
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فاتح
تصویر فاتح
Sieger
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فاتح
تصویر فاتح
zwycięzca
دیکشنری فارسی به لهستانی