جدول جو
جدول جو

معنی فادج

فادج((دَ))
فاذج، سنگی است زرد مایل به سفیدی و سبزی و رنگ های دیگر بر او ظاهر است. در قدیم آن را دافع همه سموم می دانستند، پادزهر کانی، فادزهر معدنی
تصویری از فادج
تصویر فادج
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فادج

فادج

فادج
سنگی است زرد مایل بسفیدی و سبزی و رنگهای دیگر بر او ظاهر است. در قدیم آنرا دافع همه سموم می دانستند پازهرکانی فادزهر معدنی
فرهنگ لغت هوشیار

فادج

فادج
پازهر کانی باشد، و آن سنگی است زرد مایل به سفیدی و سبزی، و رنگهای دیگر نیز بر او ظاهر است. آن را از چین آورند و چون با زردچوبه بر سنگ بسایند سبز پسته ای برآید. گویند پازهر همه زهرهاست، خصوصاً وقتی که طلا کنند، و شربت آن دوازده جو باشد با آب سرد. (برهان). در کرمان نیز هست. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

سادج

سادج
سازج هندی گونه ای دارچین که عطر و طعم آن از دارچین معمولی کمتر است و در طب قدیم به عنوان مقوی تخمدانها بکار میرفته است عرفج بری سادج صادق صادیق صدق دارچین جاوه
فرهنگ لغت هوشیار

فالج

فالج
فلج، عارضۀ توقف یا مختل شدن حرکت در اعضای بدن بر اثر بیماری عصبی یا عضلانی، مبتلا به این عارضه
فالج
فرهنگ فارسی عمید

فاذج

فاذج
سنگی است زرد مایل بسفیدی و سبزی و رنگهای دیگر بر او ظاهر است. در قدیم آنرا دافع همه سموم می دانستند پازهرکانی فادزهر معدنی
فرهنگ لغت هوشیار

فاسج

فاسج
بار دار: ماده شتر، بار ناپذیر ماده شتر از واژگان دو پهلو، تیز رو: ماده شتر
فرهنگ لغت هوشیار