اولین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۷ آیه، حمد، فاتحه الکتاب، ام الکتاب، وافیه، شکر، سبع المثانی، قرائت سورۀ فاتحه برای آمرزش روح درگذشته، فاتحه خواندن، آغاز، اول فاتحه خواندن: قرائت سورۀ فاتحه برای آمرزش روح درگذشته
اولین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۷ آیه، حمد، فاتحه الکتاب، ام الکتاب، وافیه، شکر، سبع المثانی، قرائت سورۀ فاتحه برای آمرزش روح درگذشته، فاتحه خواندن، آغاز، اول فاتحه خواندن: قرائت سورۀ فاتحه برای آمرزش روح درگذشته
فساد، تباهی، شورش، آشوب، شلوغی، محنت، عذاب، آزمایش، ابتلا، کفر، گمراهی، ضلالت، گمراه کردن، وسوسه کردن کنایه از مفتون، عاشق، برای مثال فتنه ام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر / قامت است آن یا قیامت، عنبر است آن یا عبیر (سعدی۲ - ۴۵۷) فتنه جو، آشوبگر، برای مثال چشمان تو سحر اولین اند / تو فتنۀ آخرالزمانی (سعدی۲ - ۵۹۲) فتنه انگیختن (انداختن، افکندن): برپا کردن آشوب فتنه شدن: مفتون شدن، فریفته شدن، شیفته شدن
فساد، تباهی، شورش، آشوب، شلوغی، محنت، عذاب، آزمایش، ابتلا، کفر، گمراهی، ضلالت، گمراه کردن، وسوسه کردن کنایه از مفتون، عاشق، برای مِثال فتنه ام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر / قامت است آن یا قیامت، عنبر است آن یا عبیر (سعدی۲ - ۴۵۷) فتنه جو، آشوبگر، برای مِثال چشمان تو سِحر اولین اند / تو فتنۀ آخرالزمانی (سعدی۲ - ۵۹۲) فتنه انگیختن (انداختن، افکندن): برپا کردن آشوب فتنه شدن: مفتون شدن، فریفته شدن، شیفته شدن
کلون، چوبی به شکل مکعب مستطیل که برای بستن در، بر پشت آن نصب می شود، بغاز، پانه، فهانه، تنبه، مدنگ، بسکله، فردر، کلند، فروند، فلجم، کلیدان، برای مثال تو را خانه دین است و دانش درون شو / بدان خانه شو سخت کن در به فانه (ناصرخسرو - ۴۲) گوه، تکۀ چوب یا آهن که هنگام ترکاندن و شکافتن چوب یا تخته لای آن می گذارند، گاز، پانه، پهانه، فهانه، بغاز، پغاز، براز
کُلون، چوبی به شکل مکعب مستطیل که برای بستن در، بر پشت آن نصب می شود، بِغاز، پانه، فَهانه، تَنبه، مَدَنگ، بَسکَله، فَردَر، کُلَند، فَروَند، فَلجَم، کلیدان، برای مِثال تو را خانه دین است و دانش درون شو / بدان خانه شو سخت کن در به فانه (ناصرخسرو - ۴۲) گُوِه، تکۀ چوب یا آهن که هنگام ترکاندن و شکافتن چوب یا تخته لای آن می گذارند، گاز، پانِه، پَهانِه، فَهانِه، بَغاز، پَغاز، بَراز
فتنه انگیز. در فتنه اندازنده، کسی که ارادۀ فجور با زنان کند. (ناظم الاطباء) : قلب فاتن، دلی که مفتون زنان شده باشد، دیو. (منتهی الارب). شیطان، گمراه کننده، دزد. ج، فتان. (اقرب الموارد)
فتنه انگیز. در فتنه اندازنده، کسی که ارادۀ فجور با زنان کند. (ناظم الاطباء) : قلب فاتن، دلی که مفتون زنان شده باشد، دیو. (منتهی الارب). شیطان، گمراه کننده، دزد. ج، فتان. (اقرب الموارد)
یا فاتحهالکتاب. نام نخستین سورۀ قرآن کریم که سورۀ حمد نیز گویند. چون در مجلس سوگواری این سوره را برای شادی روان مرده میخوانند، ’فاتحه خوانی’ بمعنی سوگواری بکار میرود
یا فاتحهالکتاب. نام نخستین سورۀ قرآن کریم که سورۀ حمد نیز گویند. چون در مجلس سوگواری این سوره را برای شادی روان مرده میخوانند، ’فاتحه خوانی’ بمعنی سوگواری بکار میرود
چوبکی باشد که درودگران در میان چوبهای بزرگ نهند، و در ولایت آذربایجان سکنه گویند. (صحاح الفرس). چوبی که میان شکاف چوب گذارند. (آنندراج) ، چوبی که در پس دروازه برای بستن در استوار کنند. (انجمن آرا) (آنندراج) : تو را خانه دین است و دانش در آن در این خانه شو سخت کن در به فانه. ناصرخسرو. ، مخفف زفانه که زبانۀ آتش و زبانۀ چوب باشد، زبانۀ ترازو. (برهان) ، چوبکی که زیر ستون نهند تا بلندتر باشد. (یادداشت بخط مؤلف). تیری که یک سر آن بر دیوار شکسته استوار کنند و سر دیگر بر زمین محکم سازند تا دیوار را از افتادن بازدارد. (فرهنگ اسدی). بنایان این مورد را شمع گویند، حوض کوچک. (برهان)
چوبکی باشد که درودگران در میان چوبهای بزرگ نهند، و در ولایت آذربایجان سکنه گویند. (صحاح الفرس). چوبی که میان شکاف چوب گذارند. (آنندراج) ، چوبی که در پس دروازه برای بستن در استوار کنند. (انجمن آرا) (آنندراج) : تو را خانه دین است و دانش در آن در این خانه شو سخت کن در به فانه. ناصرخسرو. ، مخفف زفانه که زبانۀ آتش و زبانۀ چوب باشد، زبانۀ ترازو. (برهان) ، چوبکی که زیر ستون نهند تا بلندتر باشد. (یادداشت بخط مؤلف). تیری که یک سر آن بر دیوار شکسته استوار کنند و سر دیگر بر زمین محکم سازند تا دیوار را از افتادن بازدارد. (فرهنگ اسدی). بنایان این مورد را شمع گویند، حوض کوچک. (برهان)
نام کنیزک بهرام گور است، و او چنگ را بغایت خوب مینواخت. حکایت او و قهر و غضب بهرام او را، و بر بام قصر بردن او گاو را مشهور است. (برهان) : فتنه نامی هزار فتنه در او ف تنه شاه و شاه فتنه بر او. نظامی
نام کنیزک بهرام گور است، و او چنگ را بغایت خوب مینواخت. حکایت او و قهر و غضب بهرام او را، و بر بام قصر بردن او گاو را مشهور است. (برهان) : فتنه نامی هزار فتنه در او ف تنه شاه و شاه فتنه بر او. نظامی
محلی در حدود نصیبین: تراژان از دو سمت بنای تعرض را گذارد. اول از صفحه ای که معروف به آن ته می سیا، و بین فرات و رود خابور واقع بود و دوم از طرف باتنه و نصیبین. (ایران باستان ج 3 ص 2479) ، زری که راهداران از سوداگران بگیرند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). زری بود که گذربانان از آینده و رونده بستانند. (جهانگیری) (شعوری). راه داری: ز هر دروازه ای برداشت باجی نجست از هیچ دهقانی خراجی. نظامی. ، گمرک، جزیه، زکوه
محلی در حدود نصیبین: تراژان از دو سمت بنای تعرض را گذارد. اول از صفحه ای که معروف به آن ته می سیا، و بین فرات و رود خابور واقع بود و دوم از طرف باتنه و نصیبین. (ایران باستان ج 3 ص 2479) ، زری که راهداران از سوداگران بگیرند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). زری بود که گذربانان از آینده و رونده بستانند. (جهانگیری) (شعوری). راه داری: ز هر دروازه ای برداشت باجی نجست از هیچ دهقانی خراجی. نظامی. ، گمرک، جزیه، زکوه
چوبکی که در درودگران در میان چوبهای بزرگ نهند، چوبی که در پس دروازه برای بستن در استوار کنند، چوبی که یک سر آن را بر دیوار شکسته استوار کنند و سر دیگر را بر زمین محکم سازند تا مانع افتادن دیوار شود شمع
چوبکی که در درودگران در میان چوبهای بزرگ نهند، چوبی که در پس دروازه برای بستن در استوار کنند، چوبی که یک سر آن را بر دیوار شکسته استوار کنند و سر دیگر را بر زمین محکم سازند تا مانع افتادن دیوار شود شمع
مؤنث فاتح، آغاز کار، اول چیزی، دعای خیر برای مرده، فاتحت فاتحه چیزی را خواندن: دیگر امید بازیافتن چیزی را نداشتن، مصرف کردن و به اتمام رساندن فاتحه نخواندن: برای کسی یا چیزی اهمیت نداشتن
مؤنث فاتح، آغاز کار، اول چیزی، دعای خیر برای مرده، فاتحت فاتحه چیزی را خواندن: دیگر امید بازیافتن چیزی را نداشتن، مصرف کردن و به اتمام رساندن فاتحه نخواندن: برای کسی یا چیزی اهمیت نداشتن
تکه چوبی که برای شکافتن چوب دیگر لای آن می گذارند، چوبی که پشت در می انداختند تا باز نشود، شمع، چوبی که آن را بین دیوار و زمین مایل می کنند تا دیوار فرو نریزد
تکه چوبی که برای شکافتن چوب دیگر لای آن می گذارند، چوبی که پشت در می انداختند تا باز نشود، شمع، چوبی که آن را بین دیوار و زمین مایل می کنند تا دیوار فرو نریزد
اگر کسی در خواب بیند که درجائی فتنه پدید آید، دلیل که فسق و فساد در آن ملک ظاهر شود. اگر بیند که فتنه ازمقامی زایل شد، دلیل است اهل آن دیار به خدا بازگردند - محمد بن سیرین اگر درخواب از ده چیز یکی بیند، دلیل است در آن موضع فتنه پدید آید. اول: تاریکی. دوم: آتش. سوم: بادسرد. چهارم: بادگرم. پنجم: سیاهی آفتاب. ششم: غبار. هفتم: باران بی وقت. هشتم: برکندن درختها. نهم: ابری سرخ. دهم: پوشیدن جامهای زرد و سرخ .
اگر کسی در خواب بیند که درجائی فتنه پدید آید، دلیل که فسق و فساد در آن ملک ظاهر شود. اگر بیند که فتنه ازمقامی زایل شد، دلیل است اهل آن دیار به خدا بازگردند - محمد بن سیرین اگر درخواب از ده چیز یکی بیند، دلیل است در آن موضع فتنه پدید آید. اول: تاریکی. دوم: آتش. سوم: بادسرد. چهارم: بادگرم. پنجم: سیاهی آفتاب. ششم: غبار. هفتم: باران بی وقت. هشتم: برکندن درختها. نهم: ابری سرخ. دهم: پوشیدن جامهای زرد و سرخ .