جدول جو
جدول جو
Ads

معنی فتنه

تصویری از فتنه
تصویر فتنه
فتنه
فساد، تباهی، شورش، آشوب، شلوغی، محنت، عذاب، آزمایش، ابتلا، کفر، گمراهی، ضلالت، گمراه کردن، وسوسه کردن
کنایه از مفتون، عاشق، برای مثال فتنه ام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر / قامت است آن یا قیامت، عنبر است آن یا عبیر (سعدی۲ - ۴۵۷) فتنه جو، آشوبگر، برای مثال چشمان تو سحر اولین اند / تو فتنۀ آخرالزمانی (سعدی۲ - ۵۹۲)
فتنه انگیختن (انداختن، افکندن): برپا کردن آشوب
فتنه شدن: مفتون شدن، فریفته شدن، شیفته شدن
فرهنگ فارسی عمید