کلون، چوبی به شکل مکعب مستطیل که برای بستن در، بر پشت آن نصب می شود، بغاز، پانه، فهانه، تنبه، مدنگ، بسکله، فردر، کلند، فروند، فلجم، کلیدان، برای مثال تو را خانه دین است و دانش درون شو / بدان خانه شو سخت کن در به فانه (ناصرخسرو - ۴۲) گوه، تکۀ چوب یا آهن که هنگام ترکاندن و شکافتن چوب یا تخته لای آن می گذارند، گاز، پانه، پهانه، فهانه، بغاز، پغاز، براز
چوبکی که در درودگران در میان چوبهای بزرگ نهند، چوبی که در پس دروازه برای بستن در استوار کنند، چوبی که یک سر آن را بر دیوار شکسته استوار کنند و سر دیگر را بر زمین محکم سازند تا مانع افتادن دیوار شود شمع
تکه چوبی که برای شکافتن چوب دیگر لای آن می گذارند، چوبی که پشت در می انداختند تا باز نشود، شمع، چوبی که آن را بین دیوار و زمین مایل می کنند تا دیوار فرو نریزد
چوبکی باشد که درودگران در میان چوبهای بزرگ نهند، و در ولایت آذربایجان سکنه گویند. (صحاح الفرس). چوبی که میان شکاف چوب گذارند. (آنندراج) ، چوبی که در پس دروازه برای بستن در استوار کنند. (انجمن آرا) (آنندراج) : تو را خانه دین است و دانش در آن در این خانه شو سخت کن در به فانه. ناصرخسرو. ، مخفف زفانه که زبانۀ آتش و زبانۀ چوب باشد، زبانۀ ترازو. (برهان) ، چوبکی که زیر ستون نهند تا بلندتر باشد. (یادداشت بخط مؤلف). تیری که یک سر آن بر دیوار شکسته استوار کنند و سر دیگر بر زمین محکم سازند تا دیوار را از افتادن بازدارد. (فرهنگ اسدی). بنایان این مورد را شمع گویند، حوض کوچک. (برهان)