اولین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۷ آیه، حمد، فاتحه الکتاب، ام الکتاب، وافیه، شکر، سبع المثانی، قرائت سورۀ فاتحه برای آمرزش روح درگذشته، فاتحه خواندن، آغاز، اول فاتحه خواندن: قرائت سورۀ فاتحه برای آمرزش روح درگذشته
اولین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۷ آیه، حمد، فاتحه الکتاب، ام الکتاب، وافیه، شکر، سبع المثانی، قرائت سورۀ فاتحه برای آمرزش روح درگذشته، فاتحه خواندن، آغاز، اول فاتحه خواندن: قرائت سورۀ فاتحه برای آمرزش روح درگذشته
یا فاتحهالکتاب. نام نخستین سورۀ قرآن کریم که سورۀ حمد نیز گویند. چون در مجلس سوگواری این سوره را برای شادی روان مرده میخوانند، ’فاتحه خوانی’ بمعنی سوگواری بکار میرود
یا فاتحهالکتاب. نام نخستین سورۀ قرآن کریم که سورۀ حمد نیز گویند. چون در مجلس سوگواری این سوره را برای شادی روان مرده میخوانند، ’فاتحه خوانی’ بمعنی سوگواری بکار میرود
مؤنث فاتح، آغاز کار، اول چیزی، دعای خیر برای مرده، فاتحت فاتحه چیزی را خواندن: دیگر امید بازیافتن چیزی را نداشتن، مصرف کردن و به اتمام رساندن فاتحه نخواندن: برای کسی یا چیزی اهمیت نداشتن
مؤنث فاتح، آغاز کار، اول چیزی، دعای خیر برای مرده، فاتحت فاتحه چیزی را خواندن: دیگر امید بازیافتن چیزی را نداشتن، مصرف کردن و به اتمام رساندن فاتحه نخواندن: برای کسی یا چیزی اهمیت نداشتن
مفاتحه. با کسی چیزی ابتداء کردن. آغاز کردن. شروع کردن. شروع. آغاز: در میان هر دوبرادر مفاتحۀ مشاحتی ظاهر شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 389). و رجوع به مفاتحه و مفاتحت شود
مفاتحه. با کسی چیزی ابتداء کردن. آغاز کردن. شروع کردن. شروع. آغاز: در میان هر دوبرادر مفاتحۀ مشاحتی ظاهر شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 389). و رجوع به مفاتحه و مفاتحت شود
با کسی چیزی ابتدا کردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (از المنجد). چیزی آغاز کردن. (آنندراج). و رجوع به مدخل های قبل و بعد شود، با کسی دری باز گشادن. (المصادر زوزنی). با یکدیگر در باز گشودن. (آنندراج) ، با کسی به حاکم شدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). با همدیگر پیش حاکم رفتن. (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، آسان گردانیدن بیع. (از ذیل اقرب الموارد) (از المنجد) ، گاییدن. (منتهی الارب) (آنندراج). مجامعت کردن. (از ناظم الاطباء) ، تقاضانمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
با کسی چیزی ابتدا کردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (از المنجد). چیزی آغاز کردن. (آنندراج). و رجوع به مدخل های قبل و بعد شود، با کسی دری باز گشادن. (المصادر زوزنی). با یکدیگر در باز گشودن. (آنندراج) ، با کسی به حاکم شدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). با همدیگر پیش حاکم رفتن. (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، آسان گردانیدن بیع. (از ذیل اقرب الموارد) (از المنجد) ، گاییدن. (منتهی الارب) (آنندراج). مجامعت کردن. (از ناظم الاطباء) ، تقاضانمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
مونث فاتح، آغاز هر چیز اول مقابل خاتمه، جمع فواتح. یا فاتحه فکرت. آغاز اندیشه، ابتدای سخن. یا آغاز و خاتمه. آغاز و انجام. یا فاتحه نخواندن برای کسی. اهمیتی بدو ندادن، توضیح منشا این مثل الف لیله و لیله است
مونث فاتح، آغاز هر چیز اول مقابل خاتمه، جمع فواتح. یا فاتحه فکرت. آغاز اندیشه، ابتدای سخن. یا آغاز و خاتمه. آغاز و انجام. یا فاتحه نخواندن برای کسی. اهمیتی بدو ندادن، توضیح منشا این مثل الف لیله و لیله است