- فائر
- پراکنده پی در ستور، کینه
معنی فائر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع حفیره، گودال ها جمع حفیره گودالها
جمع ضفیره، گیسوان بافته
خراب، ویران
خشمناک
زن زیارت کننده
رونده، روان، جاری
کینه کشنده، قصاص کننده
ظالم، ستمکار
سرگشته، متحیر، حیران
ناتوان
برقرار، گردنده گردنده، گردش کننده
مداومت کننده، از تور جاری و روان شونده
سست، ضعیف، نیم گرم، ولرم
منتشرشونده، برانگیخته شونده
گناهکار، تباه کار، نابکار، زناکار
ازمیان رفته، ازدست رفته، فوت شده، نیست و نابود
نیکو، عالی، گران بها، باارزش مثلاً لباس های فاخر
ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفاگر، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور، استمگر
آفریننده، از نام های خداوند، سی و پنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۵ آیه
ضرر رساننده
پرنده، مرغ
درد چشم، خاشاک چشم، گشت زننده، پی سرگردان
زمین پست، گود، آب فرو رونده زمین
پخته سرد: چون گوشت، گشن سست، بز کوهی پیر
گرانمایه، بهترین هر چیزی، فخر کننده
زناکار، تبهکار، دروغگو
سست: زبون، آب نیم گرم سست زبون. یا آب (ماء) فاتر. آب نیمگرم. یا خاطر فاتر. هوش کند و کم ادارک
کبابه شکافته از گیاهان
آفریننده، خالق، آغاز کننده در کار
مور سرخ
رگ ران