جدول جو
جدول جو

معنی فائت

فائت
ازمیان رفته، ازدست رفته، فوت شده، نیست و نابود
تصویری از فائت
تصویر فائت
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با فائت

فائت

فائت
نیست شونده. فوت کننده. (غیاث). فایت، گذشته. ازدست رفته: اما تقدیر آسمانی کرده آمده بود و کار فائت شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 361).
ترسد ار آید رضا خشمش رود
انتقام و ذوق از او فایت شود.
مولوی.
رجوع به فایت شود
لغت نامه دهخدا

بائت

بائت
آنچه شبی بر آن گذشته باشد (از گوشت و نان و غیره) شب مانده بیات مقابل تازه. بنگرید به بیات
فرهنگ لغت هوشیار

فئات

فئات
فئه ها، جماعت ها، طایفه ها، گروه ها، دسته ها، جمعِ واژۀ فئه
فئات
فرهنگ فارسی عمید