فائت فائت نیست شونده. فوت کننده. (غیاث). فایت، گذشته. ازدست رفته: اما تقدیر آسمانی کرده آمده بود و کار فائت شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 361). ترسد ار آید رضا خشمش رود انتقام و ذوق از او فایت شود. مولوی. رجوع به فایت شود لغت نامه دهخدا
بائت بائت آنچه شبی بر آن گذشته باشد (از گوشت و نان و غیره) شب مانده بیات مقابل تازه. بنگرید به بیات فرهنگ لغت هوشیار