جدول جو
جدول جو

معنی فئران - جستجوی لغت در جدول جو

فئران(فِءْ)
جمع واژۀ فأر. رجوع به فأر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فاران
تصویر فاران
(پسرانه)
موضع مغازه ها، نام دشتی که بنی اسرائیل در آن جا گردش می کردند (معرب از عبری)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فوران
تصویر فوران
بیرون آمدن آب یا مایعی از جایی با فشار، جوشش، جهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(فِ قِ / فِقْ)
جمع واژۀ فقره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ذُ)
جوشیدن دیگ و چشمه و جز آن، جوشیدن رگ و برجستن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، دمیدن بوی مشک. (منتهی الارب). رجوع به فوج، فوح و فوخ شود
لغت نامه دهخدا
نام شهر کنوج است که از شهرهای هند باشد، (برهان)، ظاهراً جمع فور است که نام عمومی شاهان کنوج بوده، و مؤلف برهان در اطلاق جمع آن بر شهر اشتباه کرده است، رجوع به فور شود
لغت نامه دهخدا
در حال فیریدن، فیرنده، (یادداشت مؤلف) :
اگرچه خر به نیسان شاد و فیران و دنان باشد
زبهر خر نمیگردد به نیسان دشت چون بستان،
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(فَ)
دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند که در 79 هزارگزی شمال باختری درمیان و 12 هزارگزی خاور شاخن قرار دارد. جایی کوهستانی، معتدل و دارای 202 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
موضع مغاره ها، بیابانی است که بنی اسرائیل در آنجا گردش کردند، و حدودش از شمال دشت شور و زمین کنعان، از شرق وادی عربه که فاصله بین فاران و کوههای موآب و خلیج عقبه است، از جنوب دبّهالرمله که فاصله بین آنجا و کوههای سیناست، و از طرف مغرب دشت شام است که بین آنجا و خلیج سویس و مصر قرار گرفته است، فاران دشتی است مرتفعکه به صحراهای اطراف خود سرازیر می شود و دارای بعضی از کوههای آهکی است، ابراهیم و اسحاق مطابق روایات تورات در برخی از سفرهای خود در این دشت غربت اختیارکردند، هاجر هنگامی که از نزد ابراهیم رانده شد در این دشت ساکن گردید، به نام این دشت در موارد دیگر نیز در کتاب مقدس برمی خوریم، (از قاموس کتاب مقدس)
کوهی است درشمال شرقی دشت فاران که فعلاً آن را کوه مفرعه گویند، (از قاموس کتاب مقدس)، و رجوع به جبل فاران شود
یکی از اسماء مکه که در تورات مذکور است، و گویند نام یکی از کوههای مکه است، (از معجم البلدان)
فاران و طور، دو کوره از کوره های مصر جنوبی است، (از معجم البلدان)
قریه ای است از نواحی سغد در ایالت سمرقند، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(مِءْ)
از ’ارن’، جای باش وحوش. ج، مآرین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فوران
تصویر فوران
جوشیدن دیگ و چشمه و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیران
تصویر فیران
جمع فار، موشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوران
تصویر فوران
((فَ وَ))
جوشیدن یا جهیدن آب از چشمه یا لوله، جهیدن رگ، جوشش، جهش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فوران
تصویر فوران
ثورانٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از فوران
تصویر فوران
Eruption, Gushing
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فوران
تصویر فوران
éruption, jaillissant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فوران
تصویر فوران
erupcja, tryskający
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فوران
تصویر فوران
การปะทุ , พุ่งออกมา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از فوران
تصویر فوران
erupção, jorrando
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فوران
تصویر فوران
извержение , струящийся
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فوران
تصویر فوران
آتش فشانی , بہنے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از فوران
تصویر فوران
অগ্ন্যুৎপাত , প্রবাহিত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از فوران
تصویر فوران
patlama, fışkıran
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از فوران
تصویر فوران
mlipuko, mvua ya mvua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از فوران
تصویر فوران
виверження , що випливає
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فوران
تصویر فوران
噴火 , 噴出する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از فوران
تصویر فوران
爆发 , 涌出的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فوران
تصویر فوران
התפרצות , שוטף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از فوران
تصویر فوران
분출 , 솟구치는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فوران
تصویر فوران
Ausbruch, sprudelnd
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فوران
تصویر فوران
ज्वालामुखी विस्फोट , बहने वाला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فوران
تصویر فوران
uitbarsting, spuitend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فوران
تصویر فوران
eruzione, zampillante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فوران
تصویر فوران
erupción, arrollador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فوران
تصویر فوران
letusan, mengalir
دیکشنری فارسی به اندونزیایی