- غیله
- خدعه، مکر، کشتن ناگهانی، ناگهان کسی را کشتن، ترور
معنی غیله - جستجوی لغت در جدول جو
- غیله
- مکر و خدعه
- غیله ((غ لِ))
- مکر، خدعه، ترور، قتل و کشتن ناگهانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترفند، شیله، فریب
منشور پادشاهان، قباله خانه و باغ و مانند آن. پیکانی که مانند بیل سازند، پاروی کشتیبانان
آبسه
حیله
خرده سفال، سفال خرد شده گلوله کوچک سنگی با بلوری که اطفال با آن بازی می کنند
چیرا: هندی برده
گوزن ماده
قدرت بر تصرف، توانائی، چاره
خود بینی
محفظه ابریشمین کرم ابریشم
گله و رمه (اسب گاو گوسفند و جز آن ها)
گیاهی است از تیره گندمیان که دارای خوشه هایی کوچکی می باشد، نباتی است یک ساله و دانه های آن مدت مدیدی قادرند که قوه نمای خود را حفظ کنند شلمک یکی از گیاهان خوب مراتع و در هر سال سه مرتبه میشود آن را درو کرد زوان دنقه شیلم چچم چچن
خام، نارس، بی عقل، کودن
شور و غوغا، فریاد، بانگ بلند، برای مثال چو رعد خروشان یکی ویله کرد / که گفتی بدرّید دشت نبرد (فردوسی - ۴/۱۲۵)
بلیه، گرفتاری و سختی، فضیحت، رسوایی
گلۀ گاو، گوسفند، آهو یا اسب، گله، رمه، برای مثال به باغ اندر کنون مردم نبرد مجلس از مجلس / به راغ اندر کنون آهو نبرد سیله از سیله (فرخی - ۳۴۹)
گوشت مرغوب، نرم و بدون استخوان
مؤنث واژۀ فیل، فیل مؤنث
مؤنث واژۀ فیل، فیل مؤنث
جسمی باریک، استوانه ای و معمولاً فلزی، میل، میلۀ باریک فلزی برای بافتنی، میل بافتنی، در علم زیست شناسی رشته ای باریک در زیر پرچم گل، فیله
کبودرنگ، به رنگ نیل، نیل فام، هر چیز کبودرنگ
حیله، مکر، خدعه
شیلم، دانۀ سرخ و تلخ گیاهی که از جو باریک تر است و ضماد آن برای معالجۀ دمل به کار می رود، چچن، چچم، شلمک، شولم، گندم دیوانه
شیاری که در دامنۀ تپه بر اثر بارندگی پدید آمده باشد
شیلم، دانۀ سرخ و تلخ گیاهی که از جو باریک تر است و ضماد آن برای معالجۀ دمل به کار می رود، چچن، چچم، شلمک، شولم، گندم دیوانه
شیاری که در دامنۀ تپه بر اثر بارندگی پدید آمده باشد
پافشاری و اصرار در کاری به طوری که ایجاد دردسر و مزاحمت کند
چرک و ورم که در پای دندان پیدا شود، آبسه
پیلۀ کرم ابریشم، پردۀ نازکی که کرم ابریشم از لعاب دهن خود به دور خود می تند و در میان آن محصور می شود، پیله ها را به ترتیب مخصوصی گرم می کنند و می ریسند تا ابریشم به دست آید، فیلچه، نوغان، بادامه، پله
پیله کردن: کنایه از دربارۀ مطلبی بیش از حد سماجت و پافشاری کردن، اصرار کردن، در پزشکی ورم کردن لثه، چرک و ورم کردن پای دندان
چرک و ورم که در پای دندان پیدا شود، آبسه
پیلۀ کرم ابریشم، پردۀ نازکی که کرم ابریشم از لعاب دهن خود به دور خود می تند و در میان آن محصور می شود، پیله ها را به ترتیب مخصوصی گرم می کنند و می ریسند تا ابریشم به دست آید، فیلچه، نوغان، بادامه، پله
پیله کردن: کنایه از دربارۀ مطلبی بیش از حد سماجت و پافشاری کردن، اصرار کردن، در پزشکی ورم کردن لثه، چرک و ورم کردن پای دندان
قبۀ سپر، پولک های فلزی روی جوشن یا بر گستوان، برای مثال طبع مغناطیس دارد نوک تو کز اسب خصم / بر دو منزل بگسلاند غیبۀ بر گستوان (ازرقی - ۸۰) ، تیردان
قلّک، ظرفی با سوراخ تنگ که در آن پول پس انداز می کنند، غولک
گیاهی که از آن ریسمان، جوال و حصیر می بافتند، نی، برگ نی
مکر، فریب، کلک، حقّه، نیرنگ، نارو، گول، تنبل، دستان، ترفند، گربه شانی، خدعه، غدر، تزویر، ترب، چاره، قلّاشی، خاتوله، ستاوه، شید، کید، دویل، دغلی، شکیل، اشکیل، احتیال، روغان، دلام، ریو
قدرت و توانایی بر هر گونه تصرف و تدبیر، چاره گری
قدرت و توانایی بر هر گونه تصرف و تدبیر، چاره گری
گلولۀ کوچک و توپر سنگی یا بلوری که کودکان با آن بازی می کنند
پسوند تصغیر: بزغاله جزغاله داسغاله درغاله
یال زن و فرزند
دشواری سختی بدی، آسیب گزند بلای ناگهانی، جمع غوایل
نام نمازیست که میان نماز مغرب و عشا می خوانند
سوتکی فرناسی فرناس سویس سویست فرغول (تا خیر بود در کار ها) به هر کار بیداد و بشکول باش به دل دشمن خواب و فرغول باش فرویشی پرویشی (و هم فی غفله و ایشان در فرویشی اند) ناگهان نابیوسان نانیوشان ناگهان بی خبر: مشغول صحبت بودند که جمشید غفله وارد شد، توضیح نوشتن این کلمه به صورت غفلتا صحیح نیست