جدول جو
جدول جو

معنی غیله

غیله((غ لِ))
مکر، خدعه، ترور، قتل و کشتن ناگهانی
تصویری از غیله
تصویر غیله
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با غیله

غیله

غیله
ناگهانی. کشتن کسی بی آگاهی او. کشتن کسی بناگاه. رجوع به غیلَه شود
لغت نامه دهخدا

غیله

غیله
موضعی است. (منتهی الارب). نام جایی است که در شعر اعشی آمده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

بیله

بیله
منشور پادشاهان، قباله خانه و باغ و مانند آن. پیکانی که مانند بیل سازند، پاروی کشتیبانان
فرهنگ لغت هوشیار

تیله

تیله
خرده سفال، سفال خرد شده گلوله کوچک سنگی با بلوری که اطفال با آن بازی می کنند
فرهنگ لغت هوشیار