جدول جو
جدول جو

معنی غوله

غوله
قلّک، ظرفی با سوراخ تنگ که در آن پول پس انداز می کنند، غولک
تصویری از غوله
تصویر غوله
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غوله

غوله

غوله
بمعنی غولَک. (فرهنگ جهانگیری) (برهان قاطع) (آنندراج). غُلَّک. طَبل. کولک. قُلَّک. رجوع به غولک و قلک شود، انبار غله. (فرهنگ جهانگیری) (برهان قاطع) (آنندراج) :
خشک زارا که کشتزار بود
هر کجا غوله غوله زار بود.
سنایی (از فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا

غوله

غوله
مؤنث غول. غول ماده. مقابل غول نر. رجوع به غول شود
لغت نامه دهخدا

غوله

غوله
مردم خام بیعقل. (فرهنگ جهانگیری). مردم بیعقل و خام و کودن. (برهان قاطع). با کلمه خُل مقایسه شود. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا

دوله

دوله
پشته، تپه، گردباد، ناله و فریاد، و زوزه سگ و شغال هم گویند
دوله
فرهنگ لغت هوشیار