- غیل
- درختان انبوه و درهم پیچیده، بیشه، جنگل
معنی غیل - جستجوی لغت در جدول جو
- غیل
- پسر فربه و تنومند
- غیل
- درختان انبوه و درهم، بیشه شیر، جمع اغیال، غیول، جنگل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خدعه، مکر، کشتن ناگهانی، ناگهان کسی را کشتن، ترور
مکر و خدعه
بک غوک، آبخیزه: در مادر چاه، سنگ پشت: نر، کاکلی پر موی
آخور، اصطبل
سر گرم در کار
چشم آغیل، نگاه از گوشۀ چشم از روی خشم و غضب، نگاه غضب آلود، چشم آلوس، چشم غله، چشم غره
جایی برای گوسفندان و گاوان، لانه مرغ خانگی، لانه زنبور، آغل
غیلان ها، غول ها، جمع واژۀ غیلان
جمع غول، دیوان یغامان جایی که گوسفند و گاو و غیره شب را در آن جا به سر برند شبگاه شوغا آغل، مغاکی در دشت یا در کوه
جز، نا، دیگر
شستشو، شست و شو
تنداب
زیر، پایین
دامن کشان رفتن، دنبال، پائین
ران کجی کج بودن و دور بودن ران ها از هم
شاهدانه های چینی از گیاهان
فریز پنجه سبزه از گیاهان فریز فرزد نجم. مرغ، گیاهی است ازتیره گندمیان پنجه مرغ
پارسی تازی گشته گیل: مردم گیلان گروه، مردم زمانه، سده (قرن)، زانیچ (ملت)، نژاد صنفی از مردم گروه دسته، اهل یک زمان، قرن، جمع اجیال جیلان
قبیله، عشیره
قوه، توانائی
لشکر، سپاه، گروه سواران
آب بسیار که روان باشد
سدی که در عرض رودخانه برای صید ماهی با چوب سازند، جمع (بسیاق عربی) شیلات
غریو، بانگ بلند، فریاد
ریسیدن، رشتن، رشته، نخ
فریاد، بانگ و آواز بلند
غیه برداشتن: بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن، غیه کشیدن
غیه زدن: بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن، غیه کشیدن
غیه کشیدن: بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن
غیه برداشتن: بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن، غیه کشیدن
غیه زدن: بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن، غیه کشیدن
غیه کشیدن: بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن
جوشیدن، جوشیدن مایع در دیگ
شکاف کوه، آغل گوسفند در کوه، سوراخی که جانوری بیابانی مانند روباه و شغال در آن به سر ببرد
مفرد واژۀ اغیار، دیگر، کس دیگر، بیگانه، ادات سلب، پسوند متصل به واژه به معنای نا مثلاً غیرارادی، غیرجایز، غیرخالص، غیررسمی، غیرطبیعی، غیرعادی، غیرعمد، غیرلازم، غیرما کول، غیرمتعظ، غیرمسئول، غیرملفوظ، غیرممکن
غیر مثلاً حرف اضافه) جز، به جز
غیر مثلاً حرف اضافه) جز، به جز