جدول جو
جدول جو

معنی غیر - جستجوی لغت در جدول جو

غیر
جز، نا، دیگر
تصویری از غیر
تصویر غیر
فرهنگ واژه فارسی سره
غیر
مفرد واژۀ اغیار، دیگر، کس دیگر، بیگانه، ادات سلب، پسوند متصل به واژه به معنای نا مثلاً غیرارادی، غیرجایز، غیرخالص، غیررسمی، غیرطبیعی، غیرعادی، غیرعمد، غیرلازم، غیرما کول، غیرمتعظ، غیرمسئول، غیرملفوظ، غیرممکن
غیر مثلاً حرف اضافه) جز، به جز
تصویری از غیر
تصویر غیر
فرهنگ فارسی عمید
غیر
حرف استثنا، جز، به جز، غیر از، الّا، مگر
تصویری از غیر
تصویر غیر
فرهنگ فارسی عمید
غیر
بیگانه، جز، سوا، مگر
تصویری از غیر
تصویر غیر
فرهنگ لغت هوشیار
غیر
دگرگون گشتن، تغییر حال
تصویری از غیر
تصویر غیر
فرهنگ فارسی معین
غیر
((غَ یا غ یْ))
جز، سوا، مگر، دیگر، بیگانه، در تصوف عالم کون که اسم غیریت و سوائیت بر او اطلاق کنند، جزء پیشین بعضی از کلمه های مرکب که معنای مخالف به کلمه می دهد و معادل پیشوند «نا» است، غیرجایز (ناروا)، غیرعادلان
تصویری از غیر
تصویر غیر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غیرت
تصویر غیرت
حمیت، ناموس پرستی، رشک
غیرت آوردن: حسادت کردن
غیرت بردن: غیرت آوردن، ناموس پرستی کردن
غیرت داشتن: تعصب و حمیت داشتن، حفظ ناموس کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیری
تصویر غیری
اجنبی و بیگانه، شخص دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیره
تصویر غیره
جز او نرینه، جز آن جز او (مذکر) جز آن 0 یا وغیره 0 وجز او وجز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیرت
تصویر غیرت
حسد، رشک بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیری
تصویر غیری
((غِ))
شخص دیگر، بیگانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غیرت
تصویر غیرت
((غ رَ))
رشک بردن، حمیت، جرأت، ناموس پرستی، رشک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غیره
تصویر غیره
جز او، جز آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بغیر
تصویر بغیر
باستثنا، بجز، بدون، مگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغیر
تصویر زغیر
برزک، تخم کتان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغیر
تصویر اغیر
باغیرت تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغیر
تصویر تغیر
برگردیدن از حال خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شغیر
تصویر شغیر
بد خوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صغیر
تصویر صغیر
خرد و کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغیر
تصویر تغیر
از حال خود برگشتن و حالت دیگر به خود گرفتن، دگرگون شدن، با تندی و خشم سخن گفتن، خشم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صغیر
تصویر صغیر
خرد، کوچک، خردسال، در فقه پسری که هنوز به حد بلوغ نرسیده، در علوم ادبی در علم عروض بحری بر وزن مستفعلن فاعلات مستفعلن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغیر
تصویر اغیر
((اَ یَ))
با غیرت تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تغیر
تصویر تغیر
((تَ غَ یُّ))
دگرگون شدن، برآشفتن، گردش، پرخاش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صغیر
تصویر صغیر
((صَ))
کوچک، فرد، مقابل کبیر، جمع صغار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضغیر
تصویر ضغیر
((ضَ))
هر دسته موی جداگانه بافته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زغیر
تصویر زغیر
بزرک، تخم کتان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیرممکن
تصویر غیرممکن
نشدنی، ناشدنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غیرمرفه
تصویر غیرمرفه
بینوا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غیرمجاز
تصویر غیرمجاز
ناروا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غیرقانونی
تصویر غیرقانونی
نارستکی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غیرقابل قبول
تصویر غیرقابل قبول
نپذیرفتنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غیرفعال کردن
تصویر غیرفعال کردن
ازکار انداختن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غیرفعال
تصویر غیرفعال
بی کنش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غیرعادی
تصویر غیرعادی
نا بهنجار، ناهنجار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غیر ممکن
تصویر غیر ممکن
نشدنی، ناشدنی
فرهنگ واژه فارسی سره