- غیر
- جز، نا، دیگر
معنی غیر - جستجوی لغت در جدول جو
- غیر
- مفرد واژۀ اغیار، دیگر، کس دیگر، بیگانه، ادات سلب، پسوند متصل به واژه به معنای نا مثلاً غیرارادی، غیرجایز، غیرخالص، غیررسمی، غیرطبیعی، غیرعادی، غیرعمد، غیرلازم، غیرما کول، غیرمتعظ، غیرمسئول، غیرملفوظ، غیرممکن
غیر مثلاً حرف اضافه) جز، به جز
- غیر
- حرف استثنا، جز، به جز، غیر از، الّا، مگر
- غیر
- بیگانه، جز، سوا، مگر
- غیر
- دگرگون گشتن، تغییر حال
- غیر ((غَ یا غ یْ))
- جز، سوا، مگر، دیگر، بیگانه، در تصوف عالم کون که اسم غیریت و سوائیت بر او اطلاق کنند، جزء پیشین بعضی از کلمه های مرکب که معنای مخالف به کلمه می دهد و معادل پیشوند «نا» است، غیرجایز (ناروا)، غیرعادلان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حمیت، ناموس پرستی، رشک
غیرت آوردن: حسادت کردن
غیرت بردن: غیرت آوردن، ناموس پرستی کردن
غیرت داشتن: تعصب و حمیت داشتن، حفظ ناموس کردن
غیرت آوردن: حسادت کردن
غیرت بردن: غیرت آوردن، ناموس پرستی کردن
غیرت داشتن: تعصب و حمیت داشتن، حفظ ناموس کردن
اجنبی و بیگانه، شخص دیگر
جز او نرینه، جز آن جز او (مذکر) جز آن 0 یا وغیره 0 وجز او وجز آن
حسد، رشک بردن
جز او، جز آن
باستثنا، بجز، بدون، مگر
برزک، تخم کتان
باغیرت تر
برگردیدن از حال خود
بد خوی
خرد و کوچک
از حال خود برگشتن و حالت دیگر به خود گرفتن، دگرگون شدن، با تندی و خشم سخن گفتن، خشم کردن
خرد، کوچک، خردسال، در فقه پسری که هنوز به حد بلوغ نرسیده، در علوم ادبی در علم عروض بحری بر وزن مستفعلن فاعلات مستفعلن
بزرک، تخم کتان
نشدنی، ناشدنی
بینوا
ناروا
نارستکی
نپذیرفتنی
ازکار انداختن
بی کنش
نا بهنجار، ناهنجار
نشدنی، ناشدنی